سلام یک خواستگار برام اومده از اقوام دوره
23 سالشه
خدمت رفته
الانم داره برای لیسانس میخونه دانشگاه ملی تو شهرمون
کارشم اینه که تو یک مغازه موبایل فروشی بزرگ کار میکنه که مال یکی از آشناهاشونه مهران رو گذاشته همه کاره اونجا و مغازه دست مهرانه
من شناخت نسبی که ازش داشتم ادم ساکتی بود و یخورده هم مرموز،یعنی کسی سر از کارش در نمیاره
بابام رفته تحقیق از بازاری ها ازش بپرسه گفتند