من ساعت یک ربع ب پنج بلیت دارم میرم خونه مادرم شهرستان...بعد شوهرمم خیلی ادعاش میشه ک بدون من سختشه و اینا ولی درعمل اینجوری نیست ...امروز ساعت ۱۰ بدوبدو ازخونه زد بیرون ک کاراداری دارم بعد ساعت۱۱ گفت برم بانک میام خونه...خلاصه هرچی زنگ زدم حواب نداد منم ازصب حسابی کارکردم ک ناهارم قورمه سبزی گذاشتم حاضره...
بعد خلاصه رفتم نگاه کردم دیدم بله رفته درمغازه داداشش داره واسه اون حمالی میکنه چون داداش زرنگش شاگرد نمیگیره ک پول نده بابای بیچارش میره کمکش میکنه کارشم سخته میوه فروشیه ...بعد ساعت ۱ زنگ زدم ب باباش گوشی دادو ب شوهرم میگم چرا خبر نمیدی گوشیتو برنمیداری میگه اومدم کمک داداشم گناه داشت...حالا روزای دیگه تا ۲ ظهر خوابه هاا امروز رفته کمکش ...بعد گفت ی رب دیگه میام هنوز نیووومده😤😤😤😤ناراحتم ک ۲ ساعت دیگه حرکت دارم حتی نیومده ناهار بخوریم...تازه روم به دیواز مطمعنم قبل حرکت....هم میخاد ازم هول هولکی....حالا عصبی شدم ک منو مث ابزار استفاده میخاد بکنه ...دیشب چون سر درد بودم گفت باشه فردا ... گفتم مگه ابزارم گف اره همین طور ک من ابزار پول دادنم توام ابزاره...😤😤😤😤😤اه چیکارکنم