2777
2789
عنوان

تصمیم گرفتم

| مشاهده متن کامل بحث + 304 بازدید | 30 پست

عزیزم اینکه فقط هم دوست ندارین مشکل بزرگی نیست ازیه روانشناس خوب کمک بگیرید شاید سخت باشه ولی به امتحانش میارزه خونه ی بدون مهر برای بچه ها اصلا خوب نیست درضمن ممکنه دراینده احساس قربانی شدن بهتون دست بده حتما برای زندگی بهتر تلاش کنید انشالله که روزبروز باهم بهتر بشید درمورد بچه اوردن  اول روابطتونو بهتر کنید بعدم برای بچه اوردن اقدام کنید شما که دارین این ازخود گذشتگیرو انجام میدین دوست داشتن وزندکی باعشق رو هم تمرین کنید خدا کمکتون میکنه انشالله

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

پس اینم میدونی یه مشکلم ا ضافه میشه

ما زن و شوهر خوبی نیستیم ولی پدر و مادر خوبی هستیم 

اصلا نمی زاریم بچه بویی از مشکلاتمون ببره ظاهر حفظ می کنیم 

ولی ممکنه بزرگتر که شد بفهمه نمی دونم خودمم موندم😔 

میخام مثل همین الان جلو بچه هام حفظ ظاهر کنم یعنی نمی تونم 

ن بلاخره صبرت لبریز میشه

تصمیمت اشتباهه بچه بزرگ‌میشه دوران مدرسه داره کلی دوست پیدامیکنه .یکی دیگ رو نیار تو این زندگی

جنگیدن بلدم، ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.

شاسد همدیگرو دوست دارین ولی مغرورید بهم نمیگین شاید نیاز به به تلنگر دارید شاید بهم محبت کم میکنید نمیشه یکاری کنید که همو دوست داشته باشید ?شما که پدرو مادر خوبی هستین ورا نباید زنو شوهر خوبی باشین 

امیدوارم مشکلاتتون خیلی زود حل بشه خونتون پراز عشق بشه عزیزم

تیکر بارداری نیست .

اگر پدر مادر خوبی برای بچه هاتون هستین پس بخاطرش تلاش کنید مشکلات رو حل کنید اگر بخواین میشه، با همسرت صحبت کن و بگو دوست داری زندگیمونو سر و سامان بدیم یا نه؟

 وگرنه تصمیمتون اشتباهه... 

حالا مشکلتون چیه که قابل حل نیست؟

❤دنبالِ مردی نباش که موهاتُ ببافه ... مـردی رو بخواه که بتونی بدونِ ترس باهاش رویا ببافی ...مردی که بلد باشه برات لاک های رنگ و وارنگ بزنه خیلی جذابه ولی از اون جذاب تر مردیه که بتونه دنیاتُ، خواب‌هاتُ رنگی کنه ... مردهایِ زیادی بلدن درِ ماشین رو برات باز کنن اما⁣ مردایِ کمی هستن که بلد باشن گره هایِ کورِ اخم هاتُ، گرفتگیِ دلتُ باز کنن ...⁣ میشه کفشِ پاشنه‌دار پوشید و برایِ زمین نخـوردن به مردهایِ زیادی تکیه کرد اما مردی که تکیه‌گاهِ روزهایِ بی کسی‌ات باشه و پناهِ بی‌پناهیات کجا و مردهایِ موقتیِ یه روزه و یک ماهه کجـا ... عزیزم⁣ مردهایِ زیادی هستنـد که بلدن با کارایِ جذاب سرِ ذوقت بیارن اما⁣ موقتی و زودگذرن ... جذابیتشون یه جایی ته میکشـه ...⁣ میدونی آخه آدما از یه جایی به بعد از خودشون نبودن، از خوب بودن‌هایِ الکی و اجباری خسته میشن ...⁣ اونوقته که یا میرن یا بد میشن ... اما مردهایِ واقعی⁣ اون‌هایی که بلـد نیستن خیلی کارایِ فوق‌العاده انجام بدن⁣ ، همونا که میتونن امروزتُ بسازنُ فـرداتُ ، اومـدن که بمـونن ... اونایی که با تمامِ معمولی بودنشون، جـذابن و با همه یِ سادگیشون فوق‌العاده ...⁣این مـردا یه قلبِ صاف دارن که تقدیمت میکنن و "دوستت دارم"هاشون نفوذ می‌کنه تهِ تهِ روحت و عشق ته‌نشین میشه تو دلت ... اگه یکی از همین‌هارو داری، یه جایِ خوب تو دنیات قایمشون کنُ تا میتونی دوسشون داشته باش ... خدا تعداد محدودی ازشون ساخته و یه نمونه‌اشُ واسه تو کنار گذاشته ...⁣ از دستش نده❤
هنوز بهش نگفتم ولی میدونم موافقه 

واقعا بهترین کاره، نمیشه که راحت جدا شد، بچه هم اگه محیط زندگی تون پر تنش و دعوا و کتک نیست بهتره پیش پدر و مادرش بزرگ بشه گرچه والدینش عاشق هم نیستن اما هر کدام ممکنه جداگانه عاشق فرزندشون باشن و بخاطرش زندگی کنن که حتی برای خودشونم بهتر از محیط بعد جدایی هست، چه خوبه که بچه این وسط روال عادی زندگی خودشو داشته باشه و در کنارش برادر یا خواهری داشته باشه 😍

☘️⚖️تعادل قانون طلایی زندگی ⚖️☘️
مشکلتون چیه؟  شوهرت اخلاقش چطوره؟  یکم از زندگیت و همسرت بگو ببینیم چی به چیه؟   شای ...

مشکلاتمون که زیاده چندین بار هم اینجا گفتم اولش کم من کم سن بودم که ازدواج کردم شوهرم انتخاب خانواده بود نه من اوایل خوب بودیم من وابستش بودم ولی اون همیشه طرفدار بی قید و شرط خانوادش ، خانوادش ظلمی نبود که در حقمون نکنن ولی شوهرم مثل کبک سرش زیر برف بود اینقدر ۱۰ سال سختی کشیدم که پیر شدم الان دیگه شناختتشون که دیگه برام مهم نیست اصلا از اول خانوادش شوهرم رو از چشمم انداختن واگذارشون کردم به خدا 

مشکل بزرگترم هم خیانت شوهرم بود که فقط به خاطر بچه برگشتم خونمون به ظاهر بخشیدم اما هیچ وقت دلم باهاش صاف نشد هیچ وقت از ذهنم بیرون نمی ره

من خیلی تلاش کردم تو زندگی خیلی همه جوره ساختم باهاش تو سختی ها ولی اون خوب جواب من رو داد

این چند سال دیگه از شوهرم هیچی ندیدم ولی همش تا با هم بودیم غر میزدم بداخلاقی میکردم الان اونم نسبت به من سرد شده اونم دیگه داره تحمل میکنه 


به نظرم ی مشاوره برین حس میکنم ادم دل نازکی هستی. ولی اگه یکم همسرت بیشتر بهت توجه کنه میتونی ببخشی و فراموش کنی،  خودت به افکار منفی بال و پر نده نذار تو دلت لونه کنن، تو که اینهمه خانمی اینهمه از خود گذشتگی میکنی به خاطر دخترت، به خاطر همین دخترت ی بار دیگه واسه زندگیتون تلاش کن  شاید بشه دوباره ساختش، با همسرت صحبت کن برین مشاوره.

 از ته دل براتون دعا میکنم،  انشالله مشکلتون حل بشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792