تا حالا شده مدام ب جدایی فکر کنین؟

الان خابیده نگاه تو صورتش میکنم چشمام پر از اشک میشه 😞😞

اره ،به جدایی فکر می کنم چون خواهر شوهرم دست روم بلند کرد ،چون شوهرم همیشه تنهام گذاشت ومی رفت آخر هفته ها ،چون همیشه ساکت هست و حرف نمی زنه ،چون بارها رفتم خودمو از پل پرت کنم پایین به خاطر این زندگی ،به خاطر کارهایی که شوهرم کرده ومن نمی تونم ببخشم،

الان جدا شدیم 😑

ببیییین ینی ککککپ منی کاملا درکت میکنم منم بچم تازه بدنیا اومد شرایطم بدترررر شده هر روزم به جدایی فک میکنم .بعد زایمان بخاطر شیر دهی هورمونای بونت باعث میشه از همسرت سرد بشی به طور طبیعی اونموقع اخلاقای بدش بیشتر به چشمت میاد و بدتر میشه منم خانواده همسرم پست سر منو خانوادم زر مزیاد میزنن خسته شدم ولی بخاطر بچم تحمل میکنم امیدوارم این زندگیم زودتر به پایان برسه 

دختر من توام یا تو منی من الان سه شبه شوهرم رفته قهر خونه مامانش پسر 6سالم دو شبه با بغض و گریه ميخوابه میگه من بابامو میخوام میخوام بغلش کنم بوش میاد بالشت باباشو بغل کرد و با بغض خوابید منم انقد گریه کردم که چشمام باز نمیشه نمیدونم چرا  زندگیمون اینجور. شد احتمال میدم فردا شوهرم بره دنبال کارای طلاق 

عزیزم نخواسته باشوهرتو تغییر بدی همونجور که هست دوسش داشته باش خوبهاشو ببین بیشتر

منم دارم جدا میشم شوهرم تک پسره به شدت بچه ننه هست مثلا یادمه دوتایی مسافرت شمال بودیم  یک بار تخم هاش درد گرفته بود زنگ زده مامانش که هان مامان تخم هام درد گرفته😂مامانشم گفت خب از مسافرت برگشتی برو دکتر،با ایناش ساختم ولی به شدت دخالت میکردن خود شوهرم هم اصلا اخلاق نداشت به شدت بددهن و عصبی و سرد مزاج بود خلاصه بگم خونم حکومت نظامی بود همه هم حق اظهار نظر داشتن جز خودم

تاپیکامو بخونین متوجه میشین تو این سه روز چه حالی داشتم

کلا بد دل بود بعد سر یه ماجرای چرت بددلیش بیشتر شد و گفت دیگه بهت اعتماد ندارم جدا بشیم . عزیزم موندن تو یه زندگی اشتباه بالاخره یه روز باید تموم بشه فقط با ادامه دادنش آدم خودشو بقیه رو فرسوده میکنه . ازدواج ما هم از اول اشتباه بود . دقیقا شرایطم مثل شما بود حتی از نظر سر بودن خودم و خانواده م هم مثل شما بودیم 

نه یک سال زیر یک سقف بودیم