کیا ازازدواجشون ناراضین ؟چرا

من ازشوہرم وازدواجم راضیم،ولی ازدست خانوادش خستہ شدم،یکسرہ پشت سرہ من وشوہرم۔حرف میزنن وماروحرص وجوش میدن😕

من

خانواده همسرم سبک و رفتارشون شبیه ایرانی ها نیست...در هیچ کاری نظر نمیدن...هیچی...اهل غیبت و دروغ هم نیستن

همسرم مستقله کاملا...

3 ساله ازدواج کردیم مامان همسرم 2 بار با دعوت اومده خونمون

ما هم 5 یا 6 بار رفتیم...اونجا هم که میریم فقط لبخند میزنن و مهمون داری میکنن

کو کار

از بچگی درس خوندم نمرات بالا. دبیرستان رشته ریاضی فیزیک.

الان ارشد از یه دانشگاه خوب دارم ولی استخدام نشدم جایی😭😭😭 ایتقدر بدشانسم

هر سال ازمون میدم 

دوبار مصاحبه ازمونا رو رفتم ولی جور نشد.

خیلی ناراحتم

پارتی ندارم

یه بدبخت به تمام معنام

والا پولدار که نه ولی یه خونه کلنگی ویلایی تو شیراز خریدیم سیصد متر و یه زمینم شهر خودمون جنوبم.چون بنام خودم زده دو تاشو .حرفامو گوش میده.بهم توجه میکنه خیلی زیاد  . ولی خوب ماشینمون پراید و خونه ای ک توشیم پدرم داده.جهیزیم بعد نه سال دمده شده. خانواده همسرم جالب نیستن خصوصا مادرش ولی دیگه اهمیت نمیدم .سعی کردم همسرمو بکشونم سمت خودم و دیگه به این منفی ها فک نکنم

خوش به سعادتت 

خوشبخت باشی همیشه 

چہ جوری ہمسرتوکشیدی سمت خودت؟؟؟؟

شیراز خیلی گرون شده خونه. 

خوبه که پشتوانه دارین و پدرت خونه بهت داده.

شوهر من تک و تنهاس پشتوانه نداره از طرف منم نداره.

ولی خداروشکر مشکل دیگه ای نیس جز بی پولی🙄 بیکاری خودم

راستی منم شیرازی ام

خب اینی که گفتی آرزوی خیلی از عروساس

چون خانواده های ایرانی به شدت بیکار و بی آر و حرف باز و غیبت کن و بی فرهنگن و از عروس توقعات شدید بیجا دارن.

حالا من از خانواده شوهرم میگم

باهاشون یجام

هی بهم میگن هر روز بیا سر بزن

آخه من بدبخت کار و زتدگی ندارم؟؟هر روز؟؟درک نمیکنن من مثل اونا بیکار نیستم

اگر سه روز نرم خونشون روزچهارم برم کلی متلک بارونم میکنن که چرا نمیایی راهت مگه دوره دو تا پله س و فلان...پشت سرم به خواهرشوهرم گفته بودن حتی روزی یه بار نمیاد سر بزنه چه برسه کارامونو بکنه...(در حالی که تا حالا نشده بیشتر از یه هفته ازشون دور بمونم)

یک بار مادرشوهرم صبح زود پاشد تنهایی فرشش رو شست تا چند وقت جلوی همه میگفت تنهایی فرش شستم هی به من تیکه مینداخت باهام بدرفتاری میکرد جلوی بقیه انگار که فرش منو شسته یا انگار من گفتم پاشو تنهایی فرش بشور

داستانایی دارم از توقعای خیلی زیادشون کلا یه روز آرامش ندارم اینجا

فقط میتونم بگم خوشبحالت عزیزم خوشبخت باشی

خوش بحالت،واقعانظرکردہ خدابودی😉❤

منم فوق لیسانس دانشگاه شهید بهشتی تهرانم

درکت میکنم

دوبار استخدامی قبول شدم مصاحبه رد شدم

دکتری بورسیه قبول شدم اما بخاطر پارتی بازی بازم مصاحبه رد شدم

کلی دنبال کار بودم

الان کار غیر مرتبط دارم انجام میدم چند ماهه

احساس میکنم زندگیمو باختم من برای رشته و درسم خیلی زحمت کشیدم

من پدر شوهرم عالیه اصلا عین پدر خودم چنان قربون صدقم میره و هوامو داره.ولی مادر شوهرم داغووووونه داغون.پدر شوهرم از اوناس ک خودش گوشت و میگو ماهی اینا تمیز میکنه بسته بندی قشنگ اماده میده بهمون میگه عروسم گناه داره اذیت نشه.این یه چشمه از کاراشه.

مادر شوهرم داغونه یبار خونشون خواستم بخوابم گف پتو ها همه کهنه ان نو نیستن نداریم و ... بعد دیدم تو کمدش ۱۴تا گلبافت تو کاور هست.اینم یه چشمه از کارای مادر شوهره

واااااا

اخه کار شخصی و زندگی اونها چه ارتباطی به شما داره؟

یعنی شما انتظار داشته باشی اونها بیان ظرف هاتون رو بشورن...اونها میان؟؟؟؟؟

راه حلت اینه سریعا مستقل شی حتی شده بری مستاجری

خودتو راحت کن

رشتتون چیه؟؟؟ 

چحوری کار غیر مرتبط پیدا کردین؟

من دکترای مدیریت قبول شدم ولی نرفتم. بهتر که نرفتم. کار اگر بود با فوق لیسانسم پیدا میشد.

الانم استخدامیا بومی گزینی شدن رسما بدبخت شدم

تیکه آخر رو خیلی خوب اومدی آفرین😅😅😅😅😅

ای بابا...

شما هم تا میتونی با پدرشوهرت خوب و گرم باش

فقط

سعی کن خونشون نمونی ...بیشتر مثل مهمون براشون باش