از بس دیگه واسه مشکلاتم تاپیک زدم خودم خسته شدم.
بیشعور دو سال و نیم همه توهین و بی احترامی به خانواده ام کرد علارغم اینکه مقصر همش مادرش بود باز احترام ش ن رو گرفتم و..
اما مادرش دوماه پیش خیییییییلس بد باهام حرف زد منم گفتم شوهرم که بی احترامی میکنه بالاتر از سیاهی رنگی نیست منم مثل خودش جوابشون رو ندادم. مادرش ادمیه کلا نفس هممیکشه سرتو منت میزاره و اینکه نه تو بارداری نه هیچ وقت دیگه ای حتی وقتی شوهرم از خونه اونا وقت شام میومد دنبال من که بریم خونه و میدونست خونه بابام نمیاد و اخر وقته ویا باردارم یه پرس غذاهم نمی فرستاد ولی از خانواده من توقع. اقا هم یکی دوبار نخورد و غرفکر میکرد مثل خودشون منت میزاریم گفت نمیخوام منت روسرم باشه. از سرش افتاد تا اینکه مادرش سر اینکه خونه شون بودم منت غذارو گذاشت منم همسرم که بعدا تخمه اورد از اونجا نخوردم می دونستم خودش اورده و مادرش نداده منم نخوردم. حالا امشب مادرم با کلی مریضی و بی پولی غذای مفصل درست کرد هرچی گفتم نکن گوش نداد گفت شوهرت نمیاد بالا با خودت ببر. اقا نخورد با اینکه متوجه شدممادرش ناهار هم بهش نداده ها. الکی گفت خوردم ولی وقتی نمیخوره رنگ صورتش و معلومه.
از بس
حرصم گرفت که نگو چیزی نگفتم حوصله دعوای جدید نداشتم افسوس میخورم دو سال و نیم مقابله به مثل نکردم. چه سریع یکبار پن انجام دادم نخورد.
کارش اینه که کم نیاره کپ مادرشه حتی اگه اون اخلاق رو ما نداشته باشیم باز میگه که کم نیاره.
خونه برامکدچیک شده بغص بدی دارم دوست دارم داد بزنم. بگم مادرت یه پرس غذا بهت داده که اینجوری میکنی. مهمونیشی ولی میگه من که قبض ندادم براتون غذا درست کنم