اگه شرایطشو داشتم ، مثلا حیاط داشتم، شاااید سگ میگرفتم ، عاشق شیطنتا و دلبریهای سگ هستم، اما تو آپارتمان فکرش هم نمیتونم بکنم، تازه مطمئنم همه هم باهام قطع رابطه میکنن
خیلی خوشگل و بامزن دقیقا شبیه یه طوطی کوچولو😍
طوطی، مینا، کوتوله، عروس و... با بقیه پرنده ها فرق دارن وابسته و اجتماعی هستن و دوست دارن بیان بیرون و بازی کنن
اگه پرنده قفسی میخوای فنچ، سهره، مرغ عشق میتونی بگیری
اصلا خودم ، توان دیدن پرنده ها تو قفسو ندارم، دلم میگیره، یه بلبل تو سوپری محل بود، صبح به صبح به درخت جلوی مغازه آویزونش میکرد، صداش تموم محله رو بر میداشت ، چقدر خوش صدا و قشنگ بود صداش ، اما من هر وقت نگاه قفسش میکردم ، پیش خودم میگفتم این داره دردو دل میکنه اینا نالست ، چرا تو قفس، چرا قفسش کوچیکه، یه بار طاقت نیاوردم به بهونه خرید رفتم تو مغازه گفتم ، این حیوونی خیلی گناه داره ، ایکاش قفسش کمی بزرگتر بود، فروشنده با بداخلاقی گوف از وقتی از تخم دراومده همینجا بوده، به حال اون چه فرقی داره، خیلی دلم گرفت اون از قفس بزرگتر و از آزادی خبر نداره ما آدما چی؟
عزیزم در خریدن حیوون برای بچت اصلا تردید نکن. من یه آدم وسواسی بودم که خرید حیوون رو بی فرهنگی میدونستم هم خودم و هم شوهرم متنفر بودیم فکر میکردم بچم مریض میشه و... اما رعد که عروس هلندی اوردم نظرم یکم عوض شد. دوستان اشتباه به عرضتزسوندن لازم نیست حتمی جفت باشن. نر بخری بهتره. چلغوزم تو قفس میکنن معمولا و هر چی بزرگ تر میشنکم تر میکنن و خشک تر و جمع کردنش راحته. به شدت باهوش و مهربونن. بعد عروس هلندی قرار شد تو حیاط گربه بیاریم. گربه واگذاری. وقتی آوردن جلو در یکهو دخترم آورد گذاشت تو خونه. اولش راضی نبودم پدرش غذا نمیخورد میخواست خونه روبرای همیشه ترک کنه ولی با گذشت فقط ۱ هفته از آوردن کوکی فهمیدیم که از چه لذتی محروم بودیم و دختر هامون رو هم به خاطر خودخواهی خودمون محروم کرده بودیم
ممنونم زحمت کشیدی و نظرت رو گفتی، اتفاقا دیروز با چشم گریون و بغض کرده دوباره اومده بود در مورد عروس هلندی حرف میزد، کااامل منصرفش کرده بودم نمیدونم چرا دوباره فیلش یاد هندوستون کرده بود، گفتم الان وقت امتحاناتت، بجای درس خوندن میگی حیوون خونگی میخوای؟ من خودم خیلی حیون دوست دارم، اما به شدت استرسی هستم، باید همه چیز ایده آل باشه، پرنده تو قفس ناراحتم میکنه، همیشه نگرانم نکنه سردش، گرمش ، باشه، نکنه گرسنه، باشه اصلا یه وضعی یه ماهی نگه میدارم، صد دفه دست به تنگش میزنم آبشون غذاشون، یه دو روز برم جایی، کی میخواد آبو دون بده، اصلاااا، هزااار تا فکر میکنم ، از طرفی شاغلم و همیشه خسته، یه تار مو تو خونه رو سرامیک باشه یه سره جارو دستمه، دیگه حیوون که معلومه چی میشه، شاید اگه یه فضای مناسب تو خونه داشتم با همه مشکلاتش کنار میومدم، بهش همینو گفتم، گفتم باید ببری تو اتاق خودت که باعث ناراحتیه خواهرت میشه، من تو پذیرایی نمیتونم نگه دارم، فعلااا که کنسله تا کی دوباره بیاد گیر بده
