یبارهمودیدیم بعدباشوهرش خیلی ادمای پرانرژی و خنده رو ای بودن من دوست داشتم رفتوامدادامه بدیم بعدامشب ی پ بهش دادم حالشو بپرسم بعد ک پ دادم خوب بودو با عزیزم اینا ج میداد بعدش من گفتم ایشالا کرونا بره ویکم وضعیت بهتربشه بتونیم باز همو ببینیم بعد زد درحال نوشتن ی چن ثانیه،بعددیدم فقط ی استیکر داد نوشته بود عزیزی..بنظرتون دوس نداره رفت امدکنه؟ وگرن مینوشت منم همینجور یااره حتما..ذهنم درگیرشده ببخشید.چی داشت مینوشت بعدنفرستاد!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودتو کوچیک نکن... اومد خونتون خوش اومد نیومد به درک... برات مهم نباشه
ن من دیگ بهش پ نمیدم کاریش ندارم..خودشون دفعه اول مارو دعوت کردن. شوهرشم هی ب شوهرم میگ بیاید.من گفتم ی پی ام بدم حالشو بپرسم نگه مثلااومدن خوردنو رفتن بی معرفت یا .... بود