سه هفته شهرستان بودم برگشتم خونه هزارجورحرف پشت سرش بوداما من بازم بخاطرپسرم برگشتم با تموم کارایی که باهام کرده بداخلاقی بی محبتی فحش..... برگشتم اثلا هیچ توجهی به من نکردیکم با پسرمون بازی کرد دیگ همین همش سرش توگوشی قفلش کرده امروزصبح ازسره کار اومده دیشب شیفت بودبا خودش گوشیشو برد میرم سمت گوشیش میترسه همش میگه گوشی یه چیزشخصیه صبح اومدم میبینم داره چت میکنه تا رسیدم قفلش کرد یه ساعت بهش گفتم بازش کن میگ به تو چه اثلا میگم میرم ها میگه برو به درک کاش خبرت می اومد آرامش داشتم نبودی الاغ هزارتا حرف دیگ هرزه عوضی اثلا آدم نشده شهرستان بودم به زور جواب پیام وزنگ هامو مداد تو نگو سرش یه جای دیگ گرمه خونه رو به نجاست کشیده بود نمیگفت کمکت کنم شبم ساعت 7شام میخواست من صبح ساعت ده تا 9شب خونه تمیز کردم میگه وسواسی هستی خونه تمیزه هیچ تغییری نکرده دارم ازدستش دیوونه میشم دیگ هیچ حسی بهش ندارم ازش متنفرم راهنماییم کنید چیکار کنم