منو شوهرم توواتاق بودیم(خونه مادرشوهرم) من پشت شوهرم نشسته بودم داشتم با موهاش بازی میکردم شوهرمم داشت سشوار مادرشوهرمو که خراب بود تعمیر میکرد یهو زد به برق سشوار با صدای بلند ترکید همون لحظه مادرشوهرم ترسید درو باز کرد خودشو پرت کرد وسط اتاق... هر جا میشست و هر کیو میدید با خنددده میگفت سوسیس بندری پشت پسرم نشسته بود داشت با موهاش بازی میکرد که سشوار ترکید اینا از ترس همونجور مونده بود رو همدیگه ... حتی به بابامم گفت .. خیلی خجالت کشیدم جلو بابام اینا🥴🥴