اینم بگم چون فامیله این حسو دارم
دختر عممه ،از اول باهم دوست بودیم همسنم هستیم ولی چند وقت پیشا خیلی صمیمی شدیم و باعثش من بودم
ولی خب ب دلایلی کم کم رفاقتم کم کردم و بعد ی مدت کاملللل قطع شد
الان خود خوری میکنم ک چرااا من دوستیمو باهاش تا این حد رسوندم ،من ک از اول ی شناخت کلی ازش داشتم ،اونم زیاد باهام صمیمی نبود منم اون مدت ب دلیل تنهایی و مشکلاتی ک با شوهرم داشتم سعی کردم با کسی دوست شم ک تنها نباشم حالم خوب شه
حالا نمیخوام بازش کنم ولی خب ب صلاحم نبود
دوستیم باهاش اشتباه بود الان هی میگم چرا اینکارو کردم
درضمن از خانوادمم دلگیر بودم باهاش دردودل کردم
از این بابتم خیلییییییییییی پشیمونم ( البته خودشم درد و دل این شکلی داشت )
لطفا ی چیز بگین فراموش کنم
میدونم مسعله مهمی نیست ولی نمیدونم چرا تا این حد رفته رو مخم خیلی بهش فکر میکنم و خودمو سرزنش میکنم
در ضمن اگه دیدمش چطور رفتار کنم