زنگ زده میگه فردا بیاین نهار
شوهرم اینا تعطیل شدن و خونه است دیر میخوابیم و دیر بیدار میشیم تا ساعت ۵ خوابیم
گفت فردا بیاین نهار گفتم دیر بیدار میشیم گفت اشکال نداره همون ۵ بیاین
خلاصه دیگ گفت چیکار مکنین و فلان گفتم منم درس میخونم فلانی ( شوهرمم) فیلم میبینه
گفت نهار خوردین؟ گفتم نه گفت پس چی گفتم صبحونه خوردیم نهارم میخوریم بعدا
گفت ک انگار نهار داره رو گاز قل قل میکنه میگی میخوریم بعدا
هییچی نگفتم چون شوهرم خونه بود نخواستم حاضرجوابی کنم
بعدش گف نهار گذاشتی؟ گفتم نه الان میرم املت درست کنم
😒😒😒😒
اخه به اون چه ربطی داره ما چی میخوریم چی نمیخوریم
شوهرمم تو تیم مامانشه اگه بگم صد درصد میگه منظوری نداشته و فلان😒😒😒
اخه ینی چی تیکه میندازه ک انگار داره قل قل میکنه 😒😒بتوچه
بخاطر اینک شوهرم تو تیم مامانشه و هیچ وقت نتونستم بگم چرا مامانت فلان حرفو زد از مامانش نفرت دارم
وقتی زنگ میزنه هزار جور بهونه میارم ک دوس ندارم برم خونش باز نمیفهمه ک خوشم نمیاد
من از خانوادم دورم شوهرم سالی دو بار میاد خونه بابام من چرا باید زود زود برم؟؟؟