تو زندگى انقدر درگير ميشيد فرصت نميشه
داداش من و خانمش هر روز جفتشون ميرفتن سر ميزدن به خانواده ها قبل بچه دار شدن چون ١٣ سال بچه نداشتن خانمش حامله نميشد
ولى الانم كه پدر و مادر من شهر ديگه هستن زن داداشم بازم هر روز با بچه كوچيك و كرونا ميره خونه مامانش
ولى اون يكى داداشم هفته اى دو هفته اى يكبار ميرن سر ميزنن به مامانم اينا خونه مادرزنش كنارشون هست هر روز مى بينن همو
اصلاً حساسيت نشون نده در جوابش بگو انقدر مسائل مهم ترى داريم كه نخوايم بحث كنيم سر رفت و امد انقدر ريز نشو توى جزييات
من خودم شهر دور از مامانم هستم از روزى كه ازدواج كردم دو هفته اى گذشته
تماس تصويرى فقط داريم يا تلفنى اونم بيشتر شوهرم اصرار داره كه خيالش راحت بشه فكر نكنن من اذيتم اينجا
چند وقت ديگه ام كه بيان پيشم اينطورى نيستم هر روز برم خونه ى مامانم. ولى خونه اى كه گرفتيم نزديك مادرشوهرم كه اگر بيان تهران نزديكمونن ممكنه اون چند روز همه اش باهم باشيم. وسواس نداشته باش و از قوم شوهر غول نساز! ميخواى وارد خانواده شون بشى از همون اول شمشيرو از رو نبند! با سياست رفتار كن. تا به خواسته هات برسى. نياز نيست مستقيم قانون وضع كنى حساسش كنى.