2733
2739

دوستان من موقع دانشگاه با یه پسری آشنا شدم که سر یه مساله ای یه مدت باهم کلاس میرفتیم و برمیگشتیم...تو راه کلی حرف میزدیم و اون خاطره خنده دار میگفت وااای چقدر من جلوی خنده هامو میگرفتم که نخندم و سنگین باشم مثلا... خیلی هم باهم جور بودیم و هماهنگ...کلا از نظر رفتار و شباهت واقعا مثل دوتا دوقلو بودیم...بعد یه مدت دیگه نیاز نبود باهم بریم ولی قشنگ یادمه منتظر میموند سر خیابون تا باهم بریم یا موقع برگشت هم میومد دنبالم...بعد من متوجه میشدم که این ازم خوشش اومده...نگاهم که میکرد یه جوری میشد قیافش...ذوق خاصی داشت تو چشماش...بهم آخرین دفعاتی که دیدمش میگفت امتحانتو بده بعدش تابستون که بشه باهم بیشتر باشیم آشنا بشیم..کلا حس میکردم خواستگاره به احتمال زیاد

ولی از یه شهر دیگه بود ...البته فقط دوساعت فاصله شهرهامون بود...اما من کلا نمیتونم از مامانم دور باشم...گاهی مریض میشه سکته مغزی هم داشته...برا همین کلا هر جور خواستگاری از شهر دیگه داشتم رد میکردم

بعد این پسره یکم هم ماجراش فرق داشت خودم هم ازش خوشم میومد بانمک بود کلا رفتاراش برام جذاب بود ...امااااااا دوسال از من کوچکتر بود و خودش خبر نداشت...فکر میکرد من کوچیکترم

تا اینکه من برای امتحان ارشد آماده میشدم که کلا قطع رابطه کردیم و اون دیگه فقط گاهی زنگ میزد که من بتونم راحت درس بخونم و شهر خودشون بود

بعد امتحانم هم چون مامانم دچار سکته مغزی شد کلاااااااا داغون شدم و حالم بددددددد بود احساس میکردم مُرده متحرکم ...

بهش نگفتم اینجوری شده...کلا هیچی نگفتم..همون موقع هم ما اسباب کشی کردیم چون دلیل سکته مامانم به خونه قبلیمون هم ربط داشت ...برا همین سریع از اونجا رفتیم تا مامانم وقتی از بیمارستان برمیگرده بیاد خونه جدید و روحیه اش عوض بشه و....یادمه چندتا پیام برام فرستاده بود نخونده بلاک کردم...اس ام اس زده بود نخونده پاک کردم...اصلا نمیدونم آخرین بار چی برام نوشته بود...اون سیم کارتم رو هم نمیدونم کجا گذاشتمش که کسی زنگ نزنه بهم...آدرسمون رو هم که دیگه نداشت

بعد گذشت و گذشت من ازدواج کردم راضی هم هستم از ازدواجم...امروز یه جا تصادفی دیدمش خیلی یه جوری نگاهم کرد دلم سوخت...سریع سوار ماشین شدم حرکت کردم....حالم بده از اینکه یه انسان رو اینجوری اون موقع ناراحت کردم...اون که نمیدونه من تو چه شرایط سختی بودم....

نخونده میگم ک... لقش پسرا ارزش ندارن اصلا

😍✨خدا جونم تو تنها پناهمی❤️حتی اگه بدترین بشم تو بخشنده ی گناهمی😍❤️اگرچه کشته عشقیم، در زمان قصاص...خوش آنکه دست ببوسیم قاتل خود را... 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

بچه ها برای اینکه جواب ازمایشای مامانم منفی بیاد ب امید خدا ندر صلوات گرفتم یااایت الکرسی یا زیارت عاشورا هرچی ک‌میتونید میشه بخونید و بگید بهم ک‌کدومو میخونید😭🙏

شاید نفس یکیی گرفت

التماستون میکنم سرنمازاتون دعا کنید😭🙏

یه صلوات مهمونم کنید💕
2728
2738

عزیزم کاش اون موقع براش توضیح میدادی 

پشر دختر نداره آدمیزاد احساس داره نباید کسی رو بازیچه کرد

امیدوار باش که اونم زندگی خوبی پیدا کرده باشه

#زن ناموس نیست    در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا، سرها بریده بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت.
بچه ها برای اینکه جواب ازمایشای مامانم منفی بیاد ب امید خدا ندر صلوات گرفتم یااایت الکرسی یا زیارت ع ...

 عزیزم من ۳ تا ایه الکرسی ۱۴ صلوات شفای کامل عاجل ان شاالله.. 

اللهم جعلنی من التوابین.

ماشین داری‌؟؟

 ✿●✿ازت مچـکرم دیوونه ی من از اینکه چشم به این دنیا گشودی✿●✿از اینکه پا تو زندگیم گذاشتی از اینکه پا به پام همیشہ بودی✿●✿ازت ممنونم ای تنهای عاشق که یادم دادی دستاتو بگیرم✿●✿اجازه دادی با تو همنشین شم تو جون دادی به این احساس پیرم               کسی جز تو تو قلبم جا نمیشه تو پای عشقو به قلبم کشیدی تونستی با بد و خوبم بسازی تو طعم سختیو با من چشیدی تو یادم دادی با چشمام بخندم به اون روزای تلخم بر نگردم از این ناراحتم کم با تو بودم باید زودتر تو رو پیدا می کردم از این ناراحتم کم با تو بودم شبای بی تو من بی خواب میشم کسی هم اسم تو هر جا که باشه مث پروانه ها بی تاب میشم ازت مچــکرم دیوونه ی من ازت مچــکرم دیوونه ی من❤

دلم برای پسره سوخت 😅

خب چرا بهش چیزی نگفتی 

البته اینم هست که دیگه گذشته ها گذشته،  دیگه بهش فکر نکنی بهتره 

براش آرزوی خوشبختی کن😊

                                          
من جا تو ناراحت شدم کاش بهش میگفتی چند وقت تنهات بذاره

حالم خیلی بد بود...واقعا حس میکردم مامانمو ممکنه از دست بدم...دیگه هیچکس برام مهم نبود...حتی با بابام حرف نمیزدم...اونقدر بیمارستان خودم پیشش میموندم و غذا نمیخوردم یه بار اونجا غش کردم پرستارا به زور فرستادنم خونه که یکم استراحت کنم

اونم از یه شهر دیگه بود ازم کوچیکتر هم بود کلا دیگه بعد بهتر شدن مامانم هم بهش پیام ندادم که بره دنبال زندگیش...به نظرت حسش الان به من چیه؟😢

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز