بچه ها.ما ریاضی امتحا ن داشتیم.
چن روز پیش.
بعد یکی تو کلاس هس.
بچه زرنگه.فامیل مونم هس اون.
بعد تو کلاس ریاضی که امروز برگزار شد هی میگف خانم تورو خدا جوابا رو بدید.
بعد دبیر میگف نه.نمیشه.بزار بعد تموم شدن این فصل.
باور کنید.۱۰ بار گف .خانم هر ده بار گف نَه.
بعد یکی از بچه ها دقیقه هااای اخر کلاس گف خانم میشه ورقه رو بگید جوابشو؟
خانم گف نه عزیزم.برای هزارمین بار نه.
من پسام دادم:ول کن دیگه عزیز من.هزار بار پرسیدی.خانم گف نه.بعد از فصل.برای چی اصرار الکی میکنی.
همین بود.
بعد بعد از کلاس همون دختر فامیلامون اومد پیویم.
کلی فش بارم کردو گف خودواقعا م نت خودشیرینمشیرین.گف تو نمرت خوب شده.حالت توپه.زر اضافی نزن.
منگفتم میخواستی بخونی. اتفاقامن از تو هم عقب تر بودم.نشستم مثل خر خوندم.کار کردم.
گف اینا همش توههمه.
راهای دیگه ای برای خودشیرینی انتخاب کن.
اصلا ازش توقع نداشتم.واقعا شخصیتشوو نشون داد.
واقعا من خوشیرینم