خیلی ناراحتم ده ساله داریم زندگی میکنیم مادرشوهرم دریع از یک کمک اما برادرشوهرم تازگی ازدواج کرده بهش خونه و معازه داده .از مادرشوهرم و برادرشوهر و جاری کینه ب دل گرفتم از دیدنشون بیزارم .ولی نمیشه ک قطع رفت امد کرد دو سه ماه قهر بودم بازم چند شب پیش مادرشوهرم اکمد خونمون.شوهرمم ازشون دلخوره و مدام اعتراص میکنه ولی فایده ای نداره
وصع مالی ما هم خوب نیست بعد از ده سال با فروش همه چیمون یک خونه خریدیم تو خرخره تو قرضیم .ولی برادرشوهرم حاصر اماده خونه و معازه و ماشین و...اخه این انصافه؟درسته تبعیص پدر مادر؟
عزیزم صبور باش محبت کن بزار خودشون برات انجام بدن
خواهشا اگه هستین بیاین درددل کنیم خیلی داعونم
ادم خودشو حتی بکشه بازهم مادرشوهر فقط یه پسر ویه عروس رو از همه بیشترمیخاد
خیلی سخته خیلییی.ررادرشوهرم تازه ازدواج کرد زنش از راه نرسیده همه جی داره اما من بعد از ده سال زندگی اینجام.مگه خون اونا سرختره؟ادعای نماز و مسجدش هم میشه.وهرم بهش گفت من ناراحتم ازتون راصی نیستم اینهمه فرق میزارین
گفتی و کردی داغ دلم رو تازه
ولی مرور زمان همه چی رو برمی گردونه من مطمعنم
منم همین مشکل دارم😢 با اون همه از خودگذشتگی الان عزیزه دومی که خوب خرج کنه
بیخیال برای ماهم همینجوریه همرو میریزه تو دهن پسر بزرگه.. بعدش برای بقیه پسراش یه مقداری برای پسر کوچیکه شوهر من باشع هیچی اصن به روی خودش نمی یاره ..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
