اول برید دوتاپیکام ک مربوط ب داداشمن دیروز و پریروز زدمو بخونین...
بابام اومد خونه بارون میبارید زنگ زد ب داداشم بگه بیا خونه برنداشت زنگ زد ب صاب کارش گف کجاس صاب کارش گف اینجان با بچه ها بعدداداشم اومد خونه بابام گف زنگ زدم برنداشتی داداشم دادو بیداد راه انداخت ک اره پیش دوستام ابرومو بردی چرابابای هیچ کدومشون زنگ نزدو فلانو بهمان.
بعد منم اعصابم خورد شد سرش داد زدم گف توخفه شو و فلانو بهمان بابام گف صداتونو بیارید پایین ابرومون رف تومحل من باردارم مامانمم نشس گریه کرد بدتر اعصابم خوردشد.
بعد برگشت ب بابام زیر لب فوش داد منم اعصابم خیلی خورد شد بهش گفتم اونی ک گفتی خودتی میری ب فلان دوستت .... بخدا ازدهنم پرید ازخودمم نگفتم دوروز پیش ک اینستاشو نصب کرد دیدم با یه پسره چت کرده بودن پسره گفته بود مستم کی میای پیشم حال و اینا بابام دعواش کرده بودپسره رو البته بابام اینونمیدونش فقط میدونس پسره خوب نیس.
اینو گفتم بدتر قاطی کرد حمله اورد روم میخواس بره بیرون کشوندمش تو مامانم رف باهاش حرف زد اروم شد
دیشبم ک تاتاپیک قبلیم هس بابام اینا گفتن نرو بیرون دادوهوار راه انداخت
.
مامانم میگ چرااون حرفوزدی ولی خیلی اعصابمو خورد کرد نتونستم کنترلش کنم.
یه مدتم سعی کردیم ب زیون بگیریمش ولی باز ب حرف گوش نداد دیگ نمیشه