من تک درخت خشکم در این کویر تشنه
با شاخه ای شکسته از زخم های دشنه
هر رهگذر به نوعی زخمی زد و گذر کرد
من سرو استوارم در خاک و گل نشسته
صد ریشه ام به خاک است، پیشینه ام چنان است
نی چون غریبه گانی از باد غم شکسته
اینجا کویر عشق است من هم درخت عاشق
بر خاک و برگ جانم صد یادگار نوشته
آنها که دشنه دارند، از درد خبر ندارند
صد زخم دشنه هاشان روی تنم نشسته
اینجا کویر خشکی ست درمانده از محبت
گل های آدمیت خشکیدن از قساوت
در این کویر تشنه مهری ز کس نبینی
جز مردن صداقت، جز مرگ آدمیت...💛