بچه ها من قبلا اینجور نبودم ولی اکر شوهرم جز من ازکسی زیاد تعریف کنه یا مثلا بچه خواهر برادرش رو خیلی بغل کنه و به من بگه دوسشون داره یعنی به شدت ناراحت میشم به شدت اصلا نمیتونم تصور کنم اونا رو بیشتر من دوست داشته باشه بعدازظهری با من حرف میزد میگفت دختر داداشم خوشحال بود ؟من میخواستم خودمو بکشم بدم میاد دست خودم نیس میدونم بده ولی من نمیتونم چکار کنم پیشش بروز نمیدم ولی میریزم تو خودم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کاش زندگی فقط این دغدغه ها بود من ۵سااال تمام حرص خوردم سر همین چیزا هرروز ناراحت بودم ...
مگه دنیا به آخر رسیده من درک نمیکنم ک اینا ک بچه ندارن چرا انقدر ناراحتند بابا بیخیال با شوهرت برو بگرد عشق کن برو مسافرت بهترین غذا بهترین مسافرتا بهترین تفریحا من خودم ک شاید تا ابد بچه دارنشم
یکم افسردگی دارم خودم حس میکنم شوهرمم میگه بهم میگه برو ولی خب نمیدونم چرا نرفتم😕بسیار خودخوری و خو ...
من خیلی هواخوری داشتم...نشخوار ذهنی زیاد داشتم. ...حساسیت بالا...همیشه تو هر جمعی انگار با دستم روی یک شمشیری بود و نگران که نکنه یکی باحرفاش بخواد منو برنجونه و من باید سریع شمشیر بکشم.......تقریبا از رفتن تو جمع بیزار شده بودم مخصوصا اگر میدونستم کسی خوش تیپ تر و بهتر از من هست...البته هنوز این مورد ریشه یابی نشده در حال درمانم اما خیلی بهترم
من خیلی هواخوری داشتم...نشخوار ذهنی زیاد داشتم. ...حساسیت بالا...همیشه تو هر جمعی انگار با دستم روی ...
من کلافقط رو شوهرم حساسم بقیه ن اصلا روشون حساس نیستم شوهرمم فقط فامیلش اونم چون واقا رو مخند اگر تاپیکای قبلی رو بخونی متوجه میشی و همکاراش وگرن نسبت به کسی اینجور نیستم یعنی طاقت ندارم شوهرم جز من کسی رو دوست داشته باشه