اين دوستم شيش سال با يه نفر بود، عاشق هم بودن
بينهايت همو دوست داشتن و همه جا با هم بودن
يعنى كل تهران باهم خاطره داشتن
قرار بود عيد امسال ازدواج كنن ولى پسره يه دفعه غيبش زد و به دوستم گفت يه مشكلى داره و بايد بيخيال هم بشن
دوستم شبانه روز گريه ميكردددد
الان ديدم با يكى ديگه ازدواج كرده...ناراحتم براش يعنى تونسته فراموش كنه اونو؟يا ازدواج كرده كه ديگه يادش نمونه اونو...
خداكنه عاشق شوهرش بشه