ببین من تا دوهفته هر روز بدتر از دیروز میشدم بعد دوهفته خوب شدم
خداروشکر خوب شدید
🌻🌱💎 حتی اگر بدانم که دنیا فردا تکه تکه خواهد شد باز هم درخت امیدم را عاشقانه میکارم.😍🍃چقدر جهان می تواند زیبا باشد ،اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت!
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ویتامین دی زیادیش ضرر داره حتی تو حالت عادی هم که ضعیف باشی و ویتامین دی بدنت خیلییی پایین باشه نها ...
من کلا قبلا ازمایش دادم ویتامین d بدنم کم بود دکتر گفت روزی یه دونه بخور. الان هم که کرونا دارم میخورم .
ولی درست میگی زیادیش ضرر داره
🌻🌱💎 حتی اگر بدانم که دنیا فردا تکه تکه خواهد شد باز هم درخت امیدم را عاشقانه میکارم.😍🍃چقدر جهان می تواند زیبا باشد ،اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت!
الان خونه قرنطینه اید علایمتون جیه شوهر من ۴ روزه بویایی چشایی نداره
بله من هیچ جا نمیرم ولی خانواده همسرم از رو نمیرن هی میرن پیش هم که چی دلشون تنگ میشع من اول بدن درد شدید انگار کتک خوردم بعد سر دردو چشم درد طوری که حلقه چشمم درد میکرد بعد تب کردم بعد لرز اصلا گرم نمیشدم زیر اب داغ حمام میگفتم برو پکیج نگاه کن اب سرده بعد دل درد بعد گرمای زیاد طوری که میخواستم خفه شم بعد سر گیجه فشارم به شدت افتاده بود پایین بعد بوها رو نمیفهمیدم بعد هر چی می خوردم انگار علفه و کلا گرسنم نمیشد به ضعف میافتادم و بعد میخوردم جالبه مادرشوهرم میگفت چون تو ضعیفی بخاطر اونه
من ویتامین دی زینک سی دیفین هیدرامین چرک خشک کن ازینرو با دوتا دارو برا تب و درد خوب نشدم هنوز انگار ...
تب جز اولین علائمتون بود؟ من هنوز تب ندارم فقط بدن درد و بویاییم از صبح تقریبا از دست دادم
🌻🌱💎 حتی اگر بدانم که دنیا فردا تکه تکه خواهد شد باز هم درخت امیدم را عاشقانه میکارم.😍🍃چقدر جهان می تواند زیبا باشد ،اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت!
بدن دردو چشم درو سر درد بعد تبو لرز البته تبم ۳۸ و نیم بود خیلی باللا نبود ولی پسر دوسالم ۳۹و نیم شد ...
وایی خدا روشکر که بچت خوب شده
🌻🌱💎 حتی اگر بدانم که دنیا فردا تکه تکه خواهد شد باز هم درخت امیدم را عاشقانه میکارم.😍🍃چقدر جهان می تواند زیبا باشد ،اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت!
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/