منم خوندمش ولی الان با این حرفت یخوردشو یادم اومد
ببین دارم درست میگم, وقتی مادرشوهرش اومد خونشون موند و این تو حیاط مجبور بود لباسای مادرشوهرشو بشوره، بعد مادرشوهرش میرفت برعکس واسه شوهرش تعریف میکرد اینا هم دعواشون میشد درسته؟؟؟؟ همون داستان بامداد خمار هست؟؟
آخه رمان زیاد خوندم قبلا