بنطرتون چرا مادرشوهرم اصرار میکنه

میخواد مثلا بگه من خیلی دوست دارم

شما همیشه بگو باید برم خونه یه بهونه بیار بگو لباس توی ماشین لباسشوییه وسایلامو نیاوردم و..‌

ادمهای مسن معمولا احساس طرد شدگی دارن وازاین حس خیلی نگرانن اگرکسی باشه ارتباط چشمی خوبی داشته باشه باهاشون شنونده خوبی باشه باهاشون سرد رفتارنکنه حسشون خیلی خوبه نسبت بهش احتمال زیاد مادرشوهرت ازبودن تو همین حس رو میگیره دوست داره پیشش باشی تاحال دلش خوب باسه

اسی من نظرخودم میگم مادرشوهرت دوستت داره حالااون وسط ممکنه یه متلکم بندازه من الان دوتاابجی دارم یکیشون ازبودن باهاش سیرنمیشی  هروقت میگه میام شوعروبچه هام میگن اخ جون وقتیم میاد به زوربهونه هرکاری مادرشوهرت سرت میده من سرش میارم تانره بخدابعضی وقتادگه بهونه هام تموم میشن گریه میکنم تانره درعوض اون ابجی یکیم کمی  زبونش تنده  ایرادگیره میادخونم همش تودلم میگم کاش زودتربره حالاازاسمون برفم بیاد نمیگم نروچون باهاش ارامش ندارم

داداشم اولین کسی بود تو خانوادمون ازدواج کرد، ما انقدر عروسمونو دوسش داشتیم عاشقش بودیم، اونم انصافا ناز و مهربونو دوس داشتنی بود... تجربه عروس داری نداشتیم همش دوست داشتیم پیش ما باشه، متوجه نمی شدیم اذیت میشه یا دلش میخواد خونه مامانش بره... الآن بیشتر درکش میکنم... نمی دونم شاید مادرشوهر شمام دوستون داره ولی خب زبونش تلخه، همینکه کمکش می کنی به حرفاش گوش می کنی بهش احترام میذاری و مظلوم و با ادب هستی عالیه، آدم مگه از عروسش چی میخواد ولی درخواستاتو یجور بهش بگو ناراحت نشه هم خودت تو رودروایسی نمونی

باهات راحتن الان رفتارمادرشوهرت خوندم دیدم یجورایی منم مثل مادرشوهرتم باخواهرم اماچون دوستش داریم  اخلاقش گله من ممکنه بچه هامم جلوش دعواکنم یاهرچی که فکرشوکنی مثلاابجیم عاشق اش رشته است هروقت میخوام نره میگم صبح میخوام برات اش درست کنم ببین موندش برام خیلی ازنظراقتصادی هزینه داره امادلم مهمتره

با سیاست رفتار کن اگه دیدی بروی خودش نمیاره محترمانه بگو، اینکه خودت اذیت بشی خیلی بده کم کم زده میشی

تنهاس و دوس داره شما پیشش باشید با تو راحت تره از دامادشه خوب 

باکمی سیاست مهربونی کمتربرو دلش نشکن