اولا مامانش زیر زیرکی تیکه مینداخت خودشو واس پسرش لوس میکرد بچه ها خدا شاهده حامله بودم جلو چشمم ب ج ...
بلاخره ی روزی فشارم عجیب از دست کاراش بالا بود دخترش دعوتمون کرده بود صبحش مامانش قشنگ رو مخم بود عصر راه افتاد بریم خونه ابجیش گفتم من نمیام گف ببین چرت و پرت نگو میریم گفتم من نمیام خودت برو مگه نمیبینی دامادتون همش سر بچم داد میزنه نمیرم گشنه نیستم ک بحثمون شد و داد هوار منم داد زدم اره اقای فلانی تو مرد نیستی وگرنه انقد راحت مادرت نگف برو پشتت ب کی گرمه طلاق بگیر با همون ازدواج کن تا اینو گفتم چنان ترمزی وسط اتوبان زد و برگشت سمت خونه مامانش گفتم وای غلط کردم نرو حوصله بحث ندارم گف اون غلط کرده بی ناموسای عوضی چطو این حرفو زده ب زور ارومش کردم الان پنج ماهه حتی ی تکم ب مامانش نزده میگه خوشم نمیاد ازش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میگه نه اخه کی در مورد تو حرف میزنه شام خوردم اومدم الکی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂بابا دروغ مبکه هااا مادرشوهر من یجوریه همش میگه من رئیسمحرف حرف اون باید بشه همه باید از دستوراتش اطاعت کنن
اره چجوری؟مثلا تا یکی بهش میگه زن ذلیلی دیوونه میشه😂😂بابا شاید اون ادم اونجوری میگه که به حرف زنت ...
تحویلش بگیر.وقتی لباس عوض میکنه بگو چقدر قشنگ شدی.یا این مدل مو یا این مدل ریش چقدر بهت میاد.یه نظر میده استقبال کن.تند تند ازش نظرخواهی کن تو کارهای خونه و روزمره.تو جمع تحویلش بگیر.