مستاجر پدرشوهرم،خانمش سرطان کبدگرفت
انقدنامردبود توهمون مریضی به جای درمان زنش،زن گرفت
وجلوروی زنش فرش وهمه چیوعوض کرد
خانم اول گله کرده بودپیش مادرشوهرم که داره خونه اشو نونوارمیکنه برای زن جدیدش
بعدش بنده خدافوت کرد وسه تادختر داشت ،کوچیکه ۲سال بوده
دختربزرگه بابرادرزن باباش ازدواج کرد وانگارنه انگار،مادری داشته ،بعدچهلم زن بابا اومدتوخونه زن اول ،اوایل دختر بزرگه باهاش بدبود بعدعاشق برادرزن باباش وشد یارجون جونی زن بابا
خیلی خودم برای زن اول ناراحت شدم وهروقت یادم میافته یاداینکه چقدربی وفابودن نزدیکانش وبچه هاش ناراحتم میکنه