زنش از عید تا حالا قهر کرده رفته داشتن درمورد زنش که بر نمیگرده حرف میزدن شوهرم برای اینکه دوستش موذب نباشه گفت تنهاس بعد دوستش گفت امروز رفتم ناس بخرم دوتا دختره قرتی دیدم گفتن ما رو تا یه مقصدمون برسون دور بوده نبردم ولی میشد اوردشون کارگاه چون شوهرم و دوستش با هم بیرون شهر کارگاه دارن بعد من دعوای حسابی با شوهرم کردم بعد میگه به من چع اون این حرفو زده حالا اگه شماها بودین چکار می کردین خیلی این موضوع رفته رو مخم
شوهرم پسر خوبیه ولی میترسم تحت تاثیر این دوستش قرار بگیره