2733
2734

جاریم دیروزبهم گفت حواس به خودت باشه یوقت با انبس خانوم بحث نکنی گفتم چرا ما که باهم خوبیم؟!گفت نه اینجوری فک میکنی ولی اصل قضیه چیره دیگس نمیخاستی بگه ولی با کلی التماس ازش پرسیدم 

گفت قضیه برمیگرده به چن سال پیش که میخاست الهام دختر خواهرشو بگیره برا اصغر(شوهر من) اما اصغر زیر بار نرفت وحالا چون الهام یه بار طلاق گرفته از تو کینه داره و ازت خوشش نمیاد 

آخه من چیکار کنم ازش میترسم تنها باهاش جایی باشم آخه قرص اعصاب مصرف می‌کنه و خودشم به جاریم گفته من آخر مرضیه رو میکشم😔😔شوهرم خیلی دوسم داره اما مادرش....

جاریم ده سال ازم بزرگتره و خیلی باهم خوبیم کلا همه باهام خوبن اما این مادر شوهرم جز زده رو نمیدونم به شوهرم بگم یا نه(اینم بگم کلا مشکل اعصاب داره حتی یه بار لیوان پرت کرد بهم که سره همون موضوع میخاستم طلاق بگیرم)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738

زیاد سخت نگیر ولی مواظب خودت هم باش از ادم عصبی هیچ چیز بعید نیست سعی کن باهاش تنها نباشی

از وقتي "فردارا ياد گرفتيم همه چيز را گذاشتيم براي فردا.از داشته هاي امروز لذت نبرديمو گذاشتيم براي روز مبادا.شايد بايد اينگونه "فردا" را معني كنيم فردا روزيست كه داشته هاي امروزت را نداری.پس امروز را زندگی کن، فردا حقيقت ندارد...
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687