ما هم این مشکلات رو داشتیم خیلی بدتر، خونه مون که مهریه ام بود فروختم هممممممه طلاهام رو فروختم، ماشینم رو دادم رفت اسنپ، از پدرم نزدیک صد ملیون هست که سه ساله قرض گرفتیم انقدر گریه میکردم با وجود بارداری میگفتم حتما بچه ام مشکلی براش پیش میاد
ولی تموم شد همه چی
من حتی بارها جلوی شوهرم وایستادم که نره تو بورس با پول قرضی، حتی میخواست تنها داراییمون یعنی ماشین رو که به اسمم بود بفروشم، طوری جلوش محکم وایستادم که کلی تیکه انداخت ولی محکم گفتم ماشینم رو نمیفروشم، بعد از کلی ضرر و آبررو ریزی همون ماشین تنها راه برای ادامه زندگیمون شد
ولی تو همه شرایط خدا وکیلی جز چند تا گله که اونهم با گریه بود کاری نکردم چون اثری نداشت
البته الان که خداروشکر همممه چیز تموم شده گاهی شوخی شوخی بهش تیکه میندازم😁😁ولی میخندیم
عزیزم از منی که چندین و چندبار همه چیز رو از سر گذروندم بشنو که این مردها ی بیچاره سر این مسائل اینقدر خودشون اذیت میشن که من هر آن منتظر بودم مشکل قلبی پیدا کنه، باید نگرانش ن بود نه اینکه دعوا کرد
دعا کن' من که خدا رو خسته کرده بودم بسکه نذر میکردم
فقط بدون که همه چیز تموم میشه و فقط این جایگاه تو هست که برای شوهرت میمونه
همسر من که میگه اگه روزی بخوام کوچکترین ظلمی هم در حق تو و خانواده ات بکنم با این همه حمایتتون اون هم با وجود اشتباهات من، به خودم این اجازه رو نمیدم
شما هم حواست به خودتون باشه
بورس مطالعه میخواد... صبر میخواد...
اما بخاطر هیجانی شدن جامعه اکثرا دچار این مسائل شدن
نمی ارزه بخاطرش زندگیت خراب شه