استاتر عزیز ، تو این دنیا و این وضع اقتصادی و مشکلات جامعه همه سرشون ب زندگی خودشون گرمه بخدا
الان داداش من همش قربون صدقم میره ، چون من بزرگترم و براش مادری کردم ، ولی درکل میدونم هر چقدم دوستم داشته باشه اخرش سرش ب زندگی خودش گرمه ، و از صبح تا شب داره برای زندگی خودش تلاش میکنه ، درسته هوای منم داره ، ولی من جای زن و بچشو نمیگیرم
از اون طرفم با اینکه خواهرشوهر های من بی عاطفن و از دستشون دلخورم ولی اخرش ، شوهرم کنار منه ، و چقدر مگه میخام اونا رو ببینم؟؟؟؟
الان ازشون فاصله گرفتم سالی ۵ ، ۶ دفعه می بینمشون
پس ب فکر خودت باش جیگر ، بگرد خوش باش ، کلاس برو
بخدا منم زن داداشم باهام خوبه ، همش میگه بیا خونمون ولی من زیاد نمیرم ،اینطوری احترامم بیشتره ،
منم ابجی ندارم ، همش سرگرم کمک ب مادرم هستم
هرچی سرت ب زندگی خودت گرم باشه احترامت بیشتره
خودتو سرگرم کن ، خودتو بالا ببر ان شالله ی همسر خوب نصیبت بشه