خانوادم پیش شوهرم همش سعی دارن منو تحقیر کنن ، حالا به هر شکلی شده ، بارها ازشون خواهش کردم پیش شوهرم حداقل رو نکنن چه خانواده ی بی شخصیت و درواقع وحشی هستیم ، ولی همش به کار خودشونن ، حتی پیش شوهرم منو کتک زدن ، از خونه بیرون کردن و .....من کلا رابطمو قطع کردم و دیگه نه رفت و امد میکنم نه ارتباط دارم ، ولی وقتی شوهرم میاد ، با اینکه دیده بهم بی احترامی و بی حرمتی شده ، باز میگه بریم خونه ی پدرت ! یا زنگ بزن از برادرت (همون که کتکم زده)فلان چیزو بپرس ! منم نمیکنم! نمیتونم بفهم چه هدف و نیتی داره از این کار! جالب اینجاست ، به میل خودم برم یا باهاشون رابطه داشته باشم، اخم میکنه !!!!!یا ساز مخالف میزنه !!!!
در مورد خانواده ی خودشم اینطوره ! مثلا پارسال میرفتیم مسافرت ، رفتیم برای خداحافظی،با شوهرم بغل و بوسه و حسابی تحویل گرفتن! من که رفتم روبوسی عقب کشیدن ، دستاشونو تو جیب گذاشتن ،و حتی جواب خدافظیمو ندادن! ولی شوهرم تو راه همش میگفت زنگ بزن بابام فلان چیزو بپرس ، زنگ بزن مامانم فلان چیزو بپرس!!!! یا داشتم دفتر بیمه میزدم ، بابای شوهرم آشنای نقاش و بنا زیاد داره ، شوهرم زنگ زد ازش بپرسه ، تا فهمید واسه دفتره منه ، گفت کار نمیکنن، یا از خواهرش کاری خواست انجام بده در رابطه با دفتر من ، نکرد! در حالیکه همون کارو برا شوهرم همیشه انجام میده ! باز شوهرم عین خیالش نشد ، فرداش بهم گفت ، بابام ناخوش احواله ، زنگش بزن حالشو بپرس!!!!
اینجوری هم من کوچیک و بی ارزش میشم ، هم اونا پرروتر ، میفهمن هر بی احترامی کنن ، باز عین چی نمیفهمیم !
نمیدونم شوهرم چرا ارزشی قایل نیست برام ! حس میکنم از تحقیر شدن من لذت میبره !