دوستای گلم تا حالا اینهمه نترسیده بودم همسرم دویید رفت تو مغازه عجله داشتیم رفت کت و شلوارشو از خشک شویی بگیره شمااا فک کنین یه محله تاریک و اون سمت خیابون کلا گاراژ ۱۸ چرخا و کامیونا و خاوراااا بود و کلی سگ به من گفت بشین تا بیام هرچعد صداش زدم نروووو در و شیشه های ماشینوو سفت و محکم کن برو واینستاد حالا پسرم رو دستم خواب بود دستم سر شده بود پسرم دوسالو ۵ ماهشه شیشه های ماشین پایین سوییچ رو ماشین یه ربع بود همسرم نیومده بود از بخت بدم یا از خوشبختیم نمیییدونم نورای چراغ جلو روشن بود پیام دادم بیااا دیگ دارم میترسم گفت خواستم ارسال کنم یه پیرمرد خدااااااا ازش هرچی میخاااد بهش بده سلامتی طول عمر باعزت
البته من ترسیده بودم سرشو کرد تو ماشین گفت دخترم چرا تنهایی اون جلوییا دزدای این منطقه ان نور چراغو خاموش میکنم ماشینو ببر از اینجا منم زبونم بند اومده بود گفتم چییییییی با ترس
گفت ببر دیگ چراغ ماشینم خاموش کرد گفت اینم خاموش میکنم باتری ماشینتون تموم میشه بعد من همینطوری نگاه میکردم بهش هول شده بودم گفت ای بابااااا چرا نگاه میکنی چرا تنهایی اخههه
منم نگاه کردم ببینم کوجا رو نشونم میده ۳ تا مرد حدودا بالای ۳۰ ساله اون سمت خیابون داشتن به ماشین زل میزدن و حرف میزدن ماشین ماهم پژو نمیگم خیلی وقته داریمش و داغون شده ولیییییی
من ترسیدم گوشیمو نگاه کردم خاستم ارسال کنم بقران مجید دیدم پیرمرده رفته یکیشون لم داده رو شیشه سمت ماشین جایی که شوهرم میشینه حالا داشتن میخندیدن و گفتن با صدای بلند سعیدد ماشینمو بردن خاک به سرم شد باید زنگ بزنم پلیس زنگ بزنم برم پاسگاه هی نگام میکردن من متوجه شدم میخان بپرن تو ماشین اون یکی دیگشون هرمی به اینا میگفت زنه متوجه شده بیخیال بریم
داد زدم اسم همسرمو اونم بیخیال بیخیال داشت میومد داادددد که زدم دوییید سمتم سر پسرم محکم افتاد رو زانوهام با دو دستی زدم به قسمت بیرونی ماشین که صدا ایجاد کنم چون صدام در نمیومد مرده در ماشینو باز کرد دید همسرم تقریبا رسیده به ماشین درو محکم بست و ۳ تاشون فرار کردن چقد گریه کردم چقققققددد حرص خوردم چقددد خدا بهم رحم کرد حالا ماشین بیخیال معلوم نبود چ بلایی سر خودم و پسرم بیارن هنوزم تو شوکم شوهرم خیلی ناراحته هی خودشو سرزنش میکنه اولین بارش بود همچین بیخیالی رو کرد تا ۱۵ دیقه پیش بیدار بود داشت صلوات و نماز شب میخوند 😔😭