دلم نمیاد همسرم خیلی دل رحمه ...می گه خانمی میای بریم ...خداییش خیلی وابسته منه‌تا حالا تنهایی نرفته خونه مادرش...
اون روز ماذرش علنی گفت تنها بیا ...زنت خونه بمونه ...تو بیا پسر گلم...بعد من هویج ...
به دختراش می گه به کاراتون برسید دخترای تیز و باهوش من..
واقعا اینا هم درک و شعور ندارن..خدا بخیر کنه.مادرشون اتاق عمله ..اینا فرداش فقط کاشت و‌ترمیم ناخن و مو دارن...کلا به یه ورشون هم نیست.بعد همگی جمع بشیم وای مادر جونم قربونت برم چرا لاغر شدی چرا خم شدی
من واقعا شرمنده ام اما حیون ان
منم تو کار مادرشوهر خواهرشوهرم موندم
عین بچه میمونن
مادرشوهر ۷۳ساله و خواهرشوهر ۴۵ساله مجرد
موقعی که بچه نداشتم مغزم رو سوراخ میکردن که بچه بیار
حالا که فهمیدن یه تبریک که نگفتن هیچ خودشون رو زدن به نفهمی حتی به روی مبارک هم نمیارن
اومدن خونه جدیدمون یه تبریک خشک و خالی هم نگفتن
درعوض خواهرشوهرم تا تونست تو همه‌جا فضولی کرد و سرک کشید
منم سن های شما هستن..مادرشوهر ۷۶ ساله خواهر شوهر مجرد ۴۲ .....هیچی نمی گن....دعا می کنن باردار نشم....چاق شدم همشون حال شون بد شد....تا یک ماه مطمن شدن چاقی از پر خوریمه بعدا عادی شدن....انگار دعا می کنن من بچه نیارم....
شوهرم هم تک پسره کل خانوادست...خب بدبخت ها منقرض می شید که
منم همه کار برای مادرشوهر و خواهرشوهرام کردم ولی الان خوب دست مزدم و دادن ،از تجربه ی خودم بخوام نظر بدم هیچ کاری براشون نکن ، چون شوهرم وضع مالیش خوبه میگن باید طلاق این و بدی که خودشون بیان سر خونه و زندگیم بشینن ، دیگه نمیگن که من پا به پاش بدبختی کشیدم تا به ی جایی برسه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
