خب بیاید بگید چقدر ترسیدید موقه دسشویی کردن😂😂
مامان من میگه دسشویی مامان بزرگش ته حیاط بوده تو روستا خونشونم رو به رو قبرستون
بغل دسشوییم طویله بوده اینا که شبا میرفتن دسشویی هی گاو گوسفندا صدا در میوردن اینا زهره ترک میشدن تا میخواستن از دسشویی در بیان
میگه همیشه التماس میکردیم شبا که مریم یکی وایسه جلو در😂😂😂
شمام بگید از خاطراتتون با توالت