خیلی وقته دیگه دوسش ندارم اونم همینطور فقط داریم همو تحمل میکنیم اما امشب یه حرفی بهم زد انقدر تو کلامش صداقت بود که بدجور دلم شکست گفت باشی نباشی بمیری زنده باشی اصلا دیگه برام فرقی نداره
تو بحثا خیلی حرفا بهم میزنه ولی امشب انگار از ته دلش حرفش اومد خیلی دلم شکسته اشکام بند نمیاد
دلم برای خودم میسوزه
چندسال پیشم مامانم بهم گفت شوهرت دادیم راحت شدم از دستت سالی انقدر فقط پول لباست بود
خیلی مظلومم صدام درنمیاد بخدا نمیدونم ولی چرا هیچکی دوست نداره منو
کاش صبح فردا رو نبینم