رفتم ارومیه
تو ی مغازه، بیرون ک اومدم ی پسر تو پرشیا صدام زد گفت خانوم ببخشید !(صدای خیلی نرمی هم داشت😍)
من:بله بفرمایید
پسره:میشه چند لحظه وقتتونو بگیرم
من:بفرمایید!
(پسره انقد هول شد و خوشال که اومدنی بیرون ماشینو خلاص نذاشته بود ماشین همینجوری حرکت میکرد و خورد ب تاکسی جلوییش)
من:اقا ماشینتون😱
پسره:😳
بدو بدو رفت بگیرتش ولی دیر شد دیگه منم نمیدونستم بخندم 🤣یا نه دیگه رفتم گفتم دیگه رف
بعد دیدم یکی صدام میزنه تو ماشینه
من:عه باز که اینه!😬
پسره:بخدا خیلی وقته دنبالتونم(دروغ میگفت بیشور چون من خیلی وقت نبود بیرون بودم) ازتون خوشم اومده و...
من راستش خندم گرفت نمیدونستم چی بگم
اخرش گفتم ببخشید من خودم دوس پسر دارم و رفتم.