ازدواج اولم13سالگی سنتی و یه درصدم نمیخواستمش به حدی ک حالم به هم میخورد از فکر کردن بهش باهر جون کندنی بود طلاق گرفتم بعد مدت کوتاهی به اصرار اطرافیان و امید به اینکه این ادم با یه شکست توی زندگیش منو درک میکنه تن به یه ازدواج سنتی دیگه دادم خیلی حال بدیه بعد عقد بهم گفت ک اعتیاد داشته بعد یه مدتم برگشت به اعتیادس ولی تحمل کردم مدام منو میزد حتی منو از پله هاانداخت ک بچم سقط شه چون نمیخواستش نمیگم من خیلی خوب و بی عیبم نه اما این اخری قسم خوردم گفتم به جان یدونه اگه ثابت شه بهم ک باکسی هستی میرم یه ثانیم نمیمونم ک شد....زندگی سختی داشتم
بنظرتون نگاه بقیه به ادم چطوریه؟؟؟
واقعا میشه زندگی کرد؟؟؟؟
میشه ازاول شروع کرد؟؟