مادرشوهرم دیونه ام کرده نیدونم متنش زیاده ولی توروحدا راهنمایی کنید از دستش چل شدم 😭😭😭😭😭

اره خداییش تعریف از خودم نباشه من خوبم اگر از اون دخترا بودم تا الان دعوا و فحش کاری و ... ولی سکوت کردم هر دفعه ،،الان تقریبا دو هفته میشه ک پایین نرفتم و دوستم ندارم همین جوری سرمو بندازم پایین و برم چون ک اون منو بی احترام کرده دوباره برم و بی احترامم کنه بیشتر بهم میریزم الان خانم کوچولو گفتند ک اگر نری تو آدم بده میشی ولی من واقعا موندم اخه یبار حرف بارم کرد روز بعدش رفتم پایین دوباره حرف بهم زد چقدر خوومو حقیر و کوچیک کنم !!!؟؟؟واقعا موندم 

من واقعا اصلا از ته دلم دوس ندارم ک برم پایین و تا زمانی ک خودش نیاد جلو اصلا فک نکنم برم پایین هر جوری فکر میکنم اون به من توهین کرده اون ب من حرف بد زده و اون باید شرمنده باشه نه من ،جالبیش اینه که الان پیش همه میگه من ک حرفی نزدم عروسم بی جنبه ست سریع ناراحت میشه با یه حرفی ،نمیدونه اون حرفش ادمو داغووون می کنه ... ب قول یه نفر ک امروز ویدیوشو دیدم گفت ک درسته ک مادرشوهر میگه تا ارنجم دستمونو بکنیم تو عسل بزاریم دهن عروس باز عروسمون میگه شما بدی ،،،خب درسته شما عسل میزاری دهنش از اونورم تیکه و طعنه بارش میکنی ،حالا شوهرم دید من ناراحتم واقعا داغون بودم برام گل خرید و سوپرایز شدم و حتی خودشم گفت مامان این گل رو ببینه سه تا میگه برام بخررر خودش میدونه مامانش حسوده  ،،،با این رفتار شوهرم ،،،شما ب عنوان شنونده چ برداشتی میکنی ؟؟؟

راستی یکی دوستامم گفت ک حتما حرف تو ذهنت داشته باش ک وگ مجدد رفتی پایین و دوباره بهت توهین کرد بزنی ؟؟ ب نظر شما چ حرفی خوبه ؟؟چه جمله ای ؟؟ یه جمله باحال میخوام ک منظور این باشه ک شما انگار دوس داری همش زهر بریزی و حوسدی و دوس نداری عروستو شاد ببینی و همش بهش توهین میکنی ولی بازم میگی بی تقصیری 

وای خانومی ،امروز یه سر اومدم خونمون کار داشتم شوهرم پایین تو ماشین منتظر بود من یه لحظه رفتم بالا و بیام وقتی برگشتم یهو دیدم مادرشوهرمم تو کوچه پیش شوهرمه وقتی منو دید از دور میخندید یا کلا رو لباش خنده بودفک کنم ،فکر ورده ک حالا من میام مهربون و خندون مثل قدیما میگم سلام مامان ،،،، اما من خیلی سنگین قبلش قشنگ تمرکز و فکر کردم و هول نشدم از اول اونجا از دور سلام کنم ...قشنگ سنگین و مغرور رفتم تا در ماشین میخواستم بشینم خیلی خشک بدون لبخند گفتم سلام اونم سلام معمولی کرد و رفت دیگ فک کنم زدم ب هدف ،اخه فک کن یجوری رفتار کردم ک فک کرد من دیگ حتی سلامم نمیکنم بهش،شوهرمم بود ،،،رفتارم خوووبه ؟؟؟

اره از این به بعد کلا همین میشم ک بفهمه اون عروس تموم شد خوابشو ببینی ،،،فکر کرده من ساده ام میتونه هر چی میخواد بگه منم هی دندون رو جیگر بزارم و اخ نگم یه جا خوندم نوشته بود ک از عصاب خوردی های مادرشوهرش مریصی ام اس گرفته من ترس برم داشت گفتم هر چی میخواد بشه بشه ....من دیگ باهاش سر سنگین میشم ،حالا میخواد منو بگه یا نگه ،،،اآخه دیدی این چند روز با این ک بی تقصیرم بودم خیلی استرس داشتم ک اتفاقی ببینمش چ عکس العملی نشون بدم ک دمم گرم زدم ب هدف و خیلی خوشحالم ...بعد سلام من دیگ رفت تو خونه ...حالا مونده پدرشوهرم اون بیچاره ک اصلا ب من حرف نزده حالا نمیدونم تو روم ک حرفی نزده اگ پشت سرم بگه ب مادرشوهرم اونم نمیدونم و نمیتونم قضاوتش کنم ب نظرت اونا ب روش بخندم ک مادرشوهرم بسوزه یا با هر دو سر سنگین باشم ؟؟ با خواهرشوهرامم سرسنگین باشم یا نه معمولی یکم نسبت ب مادرشون بیشتر تحویل بگیرم ؟؟؟

ایول خیلی خووب گفتید دمتون گرمممم فقط یکم با چدرشوهرم رودربایسی دارم ک اونم حرفی بخواد بزنه تو جمع میزنه نه زیاد فقط یبار تعریف ماشین و قیمتش شد .یهو جلوی باجناقش بلند گفت از دورم نشسته بوداااا .گفت عروسی نمیگرفتی ب جاش ماشین میگرفتی ،تازه من عقد کنونم نداشتمممممم همین رو فقط بهم گفته و اینکه یه بارم ک با مادرشوهرم بحث داشتیم گفت تو وقتی میخوای بری از بغل پله ها رد میشی ک ما نبینیمت اما بیا پایین ب مادرشوهرت سلام کن ازش اجازه بگیر بپرس چیزی نمیخوای برات بگیرم بعد برو ،منم هیچوقت اینکارو نکردم ،این ک میگم دوسال ازش میگذره ،،،تنها حرفش ب من همین دوتا بوده ک ناراحتم کرده،ولی ب قول تو باید سرسنگین باشم ،با تواهرشوهرم ک حرف بزنم اگر دیدمش ؟؟؟ اما سنگین و بدون خنده 

من ک برام مهم نیستش ولی صد در صد شوهرای خواهرشوهرم ازش پرسیدن بعد پدرشوهرم و خواهرشوهرامم بودند و موضوع رو ب نفع خودش تموم کرده ک بی تقصیره مهم اینه ک شوهرم میدونه من بی تقصیرم ،یکی از خواهرشوهرامم میدونه ولی اونم حتما طرف مامانشه نمیدونم 

بعدم فکر کنم اخلاقشون اینجوریه ک ببینند من سردم باهاشون و کم محلی میکنم درسته ک ناراحتم کردند اما باز میگند بی حنبه ست و خودشو میگیره و انگار چ تحفه ای هستو خودم فکر میکنم تو دلشون این میگذره ک بگند چون با ما اینجوری ما هم دیگ محلش نمیدیم بعد همشون با من اونجوری میشند باهمممم من اذیت میشم ولی باید تمرین کنم ،اخه من خیلی خودم دختر خنده رو و سرخوش و اهل تعریف و بگو وبخند هستم ...شاید بعضی اوقاتم زیاده روی کنم اما دیگ باید حواسم جمع باشه 

شوهرم دوباره امشب پیتزا داشت میپخت البته برای خانواده خودم ک مهمونم بودند بعد توی کاراش همینجوری گفت ک مامانمم صبح زنگ زده بهم هوس پیتزا کرده منم یهو سریع گفتم نه نباید براش درست کنی تا زمانی ک من صلاح بدونم اون منو ناراحت کرده و ناراحتیم دقیقا سر همین قضیه اس شوهرمم گفت ک خوبه یکی دیگ میخره درست میکنه شما با هم بحث می کنید ،منم گفتم باشه من و تو یه خانواده ایم تو باید پشت من باشی طرف من باشی اگر منو دوس داشته باشی اینککارو نمیکنی ک غذا ببری پایین من فعلا تا اطلاع ثانوی نمیخوام هیچ غذایی پایین برده بشه اینجوری مادرت متوجه اشتباهش نمیشه با این حرکتت میگه من ک ب خواسته هام میرسم پس بزار با عروسه قهر باشیم ،بعد شوهرم گفت این قضیه قهر عروس و نادرشوهر تا بوده همین بوده و درست بشو هم نیست منم خنثی میشم ،،،،،حالا هم از نون پیتزا هم از موادش همه نگه داشت تو یخچال برای فروا با اینکه میدونه من دوس ندارم ببره پایین ولی انگار میخواد ببره .... و من بابت این قضیه نا احت میشم درسته مادرشه ولی باید ب حرف منم گوش بده ،یبار خاله اش پایین بودند اصلا بعد شوهر من کلا وسیله پیتزا و همه چی گرفت مادرشوهرمم گفت باهات حساب میکنم اما اصلا هیچی ب شوهرم نداد هر چی شوهرم خرج کنه پولشو بهش نمیده فک کنم میزاره پا اینک ما بالا رایگان نشستیم ،،،

@نی_نی_یار_حذف_تاپیک2‍  نی نی یار لطفا تاپیکامو کامل پاک کن ک کسی نبینه ممنون 

@نی_نی_یار_حذف_تاپیک2