ادم ارومیه خوبه ولی تو این چهار سال یه جو مرد بودن درستو حسابی ندیدم ازش
فقط در حد حرف
هییییج جا نبرد منو حتی ماه عسل حتی وقتی میگفتم بریم خیابون پیاده دور بزنیم نمیرف یا با گریه میبرد منو
ساعت ده شب میخوابید افتخار میکرد ک زود میخابه فردا میره سرکار
هفته دوم بعد عروسی روز تولدم تبریک خشک بعد گفتم هوس پیتزا کردم توجه نکرد باز با بغض گفتم گف برات میخرم میارم گفتم پلم میخاد بزم بیرون گف نمیخام بزم منم گریه کردم بزور رف ولی از جلوی پیتزا فروشی رد شد جیکم نزد ک بگه بریم
همینجوری اومدم خونه اونم روز تولدم
باورتون میشه من چار ساله دلم هوا جنگل کرده 😞