دوستام فهمیدن و میخواستن یه جورایی مارو بهم نزدیک کنن اون ترم بالایی بود
خودشم هر وقت منو میدید زل میزد تو چشمام
تا اینکه گذشت بعد ۴ سال اون فارغ التحصیل شد رفت
روز و شبم گریه بود اصلا حالم خوب نبود
۱ سال بعدشم من فارغ التحصیل شدم
ولی اون موقعها ک خونه بودم بازم بهش فکر میکردم
یه شب ک خیلی حالم بد بود خوابیدم
خواب دیدم شماره سو داره میده بهم