2733
2734
عنوان

درد دل یک اورژانسی

276 بازدید | 27 پست

سلام،خوشحالم که بصورت تصادفی با این سایت اشنا شدم،بنده تکنسین اورژانسم و تو تایپیک ها یسری حرفا میدیدم که خستگی این روزامو بیشترکرد(گرچه اعتقادم اینه کمک به بنده خدا یه نعمته وهرچه خسته تربشی تواین راه مقرب ترم به خدا میشی) ...دوست داشتم واسه اولین تایپیک یه ماموریتمو بگم که بیشتراین شغل واسه دوستان ملموس تربشه .... ساعت حدود9شب روزهفتم یا هشتم شهریوربود دقیق یادم نیس اما شب تاسوعا بود،،سرسفره شام بودیم که گزارش تنگی نفس خانم مبتلا به کرونا داده شد وسریع با پوشش وگان به محل رفتیم،محله ای که کوچهای باریک وتنگ قدیمی وتو درتو بود .وقتی وارد خونه شدم پسراون خانم گفتن چرا با این پوشش اومدین؟؟و مثل همیشه سرمو پاین انداختم وگذاشتم پای استرس بیماری مادرش،،وقتی خانمو دیدم میدونستم که کرونا امونشو برید وبشدت تنگی نفس داشت ،خانمی هفتاد ساله که متاسفانه بخش عظیمی از ریهاش درگیرشد ،پس ازارزیابی اولیه قصد انتقال بیمارو داشتیم ولی خانم قصه ما کرونای لعنتی توان حرکت کردن درحد چند قدمم ازش سلب کرد،تواون لباسا توشرجی جنوب وشب تاسوعایی که دلم تو هیت بود با لانگ بک بورد(یه وسیله واسه انتقاله)ازکوچه پس کوچها به امبولانس انتقال دادیم،وپس از دادن اکسیژن ،چک کردن اکسیژن خون وفشارش وکشیدن یه امپول شروع ب حرکت کردیم،کولرامبولانس خراب بود و کابین عقب با یک مریض بد حال و هوای گرم وشرجی ولباس ها غیر استاندارد اذیت کننده بود ،اما ته دلم خوشحال که خدا منو واسطه کمک ب خلقش کرد،باتوجه به شدت تنگی نفس خانم هر دقه منتظر ایست قلبی -تنفسی بودم و وسایل اینتوبه رو اماده کردم،دوتا ازپسرای اون خانم هم کابین عقب بودن که فضاروسخت میکرد،به همکارم گفت زودتربره ،و بانگاه به چهره مادروفرزنداش خودمو گذاشتم جای اونا،و درحین ارزیابی مجدد اتفاقی ک نباید افتاد ،مریض تنفساشو ازدست داد ،اقدام کردم به احیا،من بودم مریضی ک مادربود وبچهای خانم...دوستان کادر درمان میدونن واسه احیا کردن حداقل 5نفرمیخاد-شروع کردم به لوله گذاری وماساژ قفسه سینه تو همین بین شیلدم افتاد(شیلد محافظ صورته)..من بودم وفاصله10سانتی باصورت خانم و شیلدی ک رفت ته امبولانس ولی فرصت نشد برم تو اون شزایط یدقه وقت تلف کنم ،یادم اومد شب تاسوعاس و زیر لب یا ابالفضل گفتم با یه دست با امبو بگ (یه نوع وسیلس) وبا یدست دیگ ماساژ قفسه سینه ،،،ب بیمارستان رسیدیم وبعد چن دقه نفس و نبض مریض برگشت...لحظه اخر ک نبضشو چک کردم زیرلب شکری گفتم وراه افتادم سمت امبولانس..توراه حس خوبی داشتم و نه تنها خسته نبودم بلکه هم هوای گرم جنوب واسم لذت بخش بود وهم سختی این ماموریت و برگشتم پایگاه وباز شروع به ضدعفونی کردن امبولانس کردم و تمیزکردن کابین عقب وچیدن وسایل .. طی تماس هایی ک با پسرشون داشتم بعد چند روز مادرشون فوت کرد،راستی اون دوستی که گفتی فوریت پرستیژ نداره ،فوریت خوب نیس باز نظرت همینه....اورژانس خیلی مظلومه از نادیده شدن دربین مردم تا مسولین وگاهی پرنسل درمان ..دلم پره ولی در راه خدااین دل پرمعنی نداره

شادی روح علمدار کانال کمیل،کسی ک قطعا ازاولیای خداست و مصداق ایه عند ربهم یرزقونن ،،شهید ابراهیم هادی صلوات 
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
2738

خدا به شما که دلسوزانه زحمت میکشید سلامتی بده💚

...برای پیروز😍و احتمال انقراضش😔...                                                                                                  ( دهه شصتی هستم )

الهی همگی عاقبت بخیر بشید🙏خدا قوت گلم🌼🌼

دوستان عزیز هرکسی رو لایک میکنم برای حاجتش یک صلوات خاصه حضرت زهرا(س) میفرستم🌻میشه واسه رسیدنم به آرامش صلوات بفرستی دوست گلم🙏اللهم عجل لولیک الفرج🌼
اتفاقا خیلیم شغل حساسیه ،خدا قوت 

تشکر،مرسی ک خوندین

شادی روح علمدار کانال کمیل،کسی ک قطعا ازاولیای خداست و مصداق ایه عند ربهم یرزقونن ،،شهید ابراهیم هادی صلوات 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز