اول خودم ک اوایل عروسیم رفتم کشومو باز کردم تاپ بردارم تا گرفتمش بالا دیدم یه دسته موی مشکی نرم از توش افتاد خیییلی ترسیدم شبم بود شوهرمم شب کار تنهای تنها
بعدی هم اینکه هروقت تو خونمون راه میرم سنگینی نگاه یه نفرو رو خودم حس میکنم اما برمیگردم هیچی نیست....
شماهاهم بگین
ازدواج کردنم
نصف شب تو حیاط خونمون روح دیدم
وای چقدر ترسناک من اتفاق ترس ناکی نداشتم فقط....
زمانی ک فهمیدم بچه چجوری ب وجود میاد 🥴🥴 قبلش فک میکردم لک لکا میارن
كرونا گرفتم ميترسم چاق شم پريوديم جا به جا شده كلافم
لحظه قبل از تصادف
از درخت افتادنم
لحظه کتک خوردن
۳تا پسر ب بهونه ی تاکسی خفتم کردن😐
بچه ۳ ساله م در دستشویی رو روم قفل کرد بلد نبود باز کنه😰😰
منم ی مدت بود هرشب صدا میشنیدم،صداش مثل این بود که انگار ی جنازه رو میکشن رو زمین😭😭
