یه گروهی بود پر دختر و پسر
این بین مردا همش طرف زنها بود.وهمش میگف زنها لطیفن .زنها افریده خدا.زنها فرشته هستن.همش از زن و دختر تعریف میکرد و خیلی با ادب رفتار میکرد .خیلی دوست داشتم باهاش اشنا شم ک یهو اومد تو خصوصی بهم پیام داد.با بقیه پسرام اشناشدم ولی اونا زن داشتن ردشون کردم.ای مجرد بود بعد دیگه باعث شد اشنا شیم بریم بیرون و وابسته و عاشق و از رفتارش خوشم اومد واخلاقش و ....ازدواج