داداشم ۱۵سالی تهران زندگی میکرد حتی تو این ۱۵سال اصلن دوبار هم نیومد خونه ما و ما هم ک اجازه نداشتیم بریم .
زنش بهش خیانت کرد و اموال رو بردع .دوتا زمین و مول پیش خونه و ماشین .۱۰۰ملیونی هم تو حستب داشته همه رو برد.داداشم دیر فهمید...
خوب الان جدا شدن تموم شده .ولی خانمع رفته نزدیک خونه مادرم اینا خونه گرفته برا خودش
چند خیابون فاصله دارن.
پسر داداشم ی بار اومد خونمون ۱۲سالشه نمیدونم شایدم ۱۳..ولی انقد این خانم پرش کرده بود اومد پرید ب مادرم و خاهرم .ن سلامی ن علیکی
شما نجسین .یکی از وسیله های خونتون بفروشین برام گوشی بخرین .ب مامانم فوش میداد.منم کردمش بیرون .گفتم بهش دیگه اینجا نیا
خلاصه رفت .زنگ زدم داداشم گفتم که پسرت اینجوری کرده .گفت عب نداره حتمن اون کثافت این چیزا رو یادش میده .
چند روز پیش هم داداش کوچیکم تو خیابون دیدتش گفته که سلام عمو چطوری .میخای چیزی از مغازع بگیرم برات .چی دوس داری .برگشته بلند تو خیابون ب داداشم گفته شما زندگی مارو خراب کردین
کلی فوش داده .اینا هیچ ب درررک.تو کوچه خاهرمو دیده گفته فلانی دوس پسرته و ازین چرندیات .
پسر داداش ب عمع خودش این چیزا رو میگه .آتیش گرفتم .الان همش نگرانم این خانم برا خانوادم شرر درست نکنه .اون یارو هم قالش گذاشت رفت .خبرشم همه جا پیچید .حتی هر کی از فامیلا منو میدید میگفت راس میگن زن داداشت با یه مَرد دیگه بوده .
بعد ها داداشم گفت بیشتر بخاطر این اموال رو دادم شرش کنده بشه بره .البته همیشه همه چی بنام خانمش بود واس همین راحت بقیه رو هم برد.حالا خانمه فرت فرت زنگ میزنه اینور اونور که پشیمونم.
ولی خوب داداشم آدمیه که تعهد تو زندگی خیلی براش مهم بوده .
حتی وقتی جدا شدن ما خبر نداشتیم .الانم نه خیر گفتیم نه شر .