دیگه نمیخام ببینمش و ازش متنفرم

سیستم من ماه  ها خرابه ....

چندین دفعه هم به مسئول فناوری تذکر دادم دیروز که مرخصی بودم  آمده سیستم کهنه یکی از همکاران را داد به من  و برای همکارم سیستم نو خریده....من به مسئول فناوری گفتم ناراحت شد .... با من یه کوچولو بگومگو کرد یه کوچولو من ناراحت شدم اشکم در اومده بود چون تا حالا از این برخورد نه  با همکاران نه با هیچ مردی نداشتم ... چون خیلی واقعاً بی‌حاشیه هستم،  مسئول فناوریمون بیخود از کوره در رفته و من اصلاً بی احترامی نکردم... زنگ زدم اتاق اون  مرخصی بگیرم دیدم تلفن جواب نمیده .... دیگه چون واقعا نمی تونستم تحمل کنم داشتم از درون گریه می کردم ....پاشدم رفتم تو اتاقش سرش خیلی خیلی خیلی شلوغ بود... نه برام پاشد نه سلام  داد بهم نه نگام کرد ک روشو داشته باشم برم جلوتر.....خودم پر رو پر رو رفتم جلو بهش گفتم مرخصی می خوام اگه میشه امروز اداره نباشم برگشت گفت به خاطر سیستمه....  گفتم نه حالم خوب نیست... گوشی رو برداشت گفت  الان زنگ میزنم مسئول فناوری بیاد درست کنه ... زنگ زد و گفت همین الان بیا سیستم فلانی رو درست کن(با عصبانیت دو بار کلمه همین الانو گفت) ....

گوشی رو گذاشت و  گفت که الان میاد درست میکنه، منم گفتم دست شما درد نکنه ولی امروزو  اگه اجازه هست مرخصی باشم . دیدم پاشد گفت  بذا الان خودم باهات میام  با هم بریم درستش کنیم، گفتم نیازی نیست شما بیایید   گفت بریم ، همه همکارا و ارباب رجوع هارو بیرون کرد (حالا مسوول فناوری دم در وایستاده نگاه میکنه ، فکر کرده مثلا من رفتم چقولی)اون در اتاقو قفل کرد و با مسوول فناوری اومد بیاد پایین اتق من، من جلوتر اومدم تو اتاق وسایلمو جمع کردم، اون اومد تا بگه مشگل چیه ، من گفتم  اقاز رییس اقای مدیر با اجازه شما و زدم از اتاق بیرون، اونم عین منگا فقط ی لحظه نگاهم کرد،  زدم بیرون از اداره....اومدم سوار ماشینم شدم اومدم خونه،  ی کاره ی ز نگ بهم نزد، با اینکه عصبانی شد به خاطر من ولی برخورد دیگه ازش داشتم حالم ازش بهم میخوره دیگه نمیخوام بهش فکر کنم . حالا ک میبینم امروز این کامپیوتر بهانه خوبی شد یک نقطه ای شد نقطه شروع کننده که شاید من دیگه نخوام بهش فکر کنم.... بچه ها شاید حتی اگه به من پیشنهاد ازدواج تم بده دیگه قبول نکنم .... شاید بگین ازت حمایت کرد فراتر از رییس ولی دلم ازش چرکین شده و هیچ جوره درست نمیشه...

من دیگه تحمل این قایم باشک بازیارو ندارم، دیگه دلم نمیخاد ببینمش، اینسری تمام تلاشمو میکنم ک دیگه نبینمش...

هر سری ز زد دفتر میخام ب همکارم بگه بگو نیست

یا ز زد گفت بیاید بالا میخام نرم

یا هر چیز دیگه....

ازش خیلی دلم پره بی دلیل