پسرشو ۱۰ سالشه از صب اورده خونه ما بعد ظهر زنگ زده محمد رو بگو بیاد خونه منم گفتم برو خونه
بعد رفته دست داداششم گرفته اورده از صب خونم ب گند کشیدن هی برقا رو خاموش روشن میکنن عین گاوم ک میخورن از صب ۶ تا پیمانه برنج فقط خوردن جالا اینا ب جهنم بدون دمپایی هی میرن دستشویی منم مجبورشون میکنم پاهاشو تو حموم بشورن بعد بیان هرجقدم دعواشون میکنم انگاز م انگار
شامم قراره مادرشون بیاد خونم بنظرتون بگم دیگ بچه هاتو تنها نفرست اینجا یا نه
از شهرستانن هرازگاهی میان اینجا اما تا بحال نیومدن تنها باراولشونه