من خونه عمومم .عموم با برادرزنعموم شریکن با هم و به اقتضای شغلشون برادر زنعموم هی میان اینجا وقت و بی وقت برا حساب کتاب و کلا رفت وامد زیاد دارن
منم پیش اونا بشدت معذبم مخصوصا یه پسر بزرگ داره که چشاش هیزه هی نگاه میکنه پسرعمومم حساس شده هی اخم و تخمه زیاد خوشش نمیاد من میرم میشینم . منم از خود بی خود میشم. مجبورم برم پیششون
امروز عموم باهم به اختلاف خوردن میخوان کارشونو جدا کنن از هم منم بشدت خوشحالم زنعمومم ناحور اعصابش خرابه
بدجنسم من؟؟؟؟فک میکنم خودخواهیه دلی دعا میکنم کارشونو جدا کنن که اونام نیان اینجا😑😑😑