سلام من یسوال داشتم من زمانی که نامزد بودم تو مرداد برای معاینه خودم رفتم گواهی گرفتم و بعد گاهی خونه همسرمم میرفتم ولی شب ها برمیگشتم و زمانی که نزدیک عقدم بود دو هفته مونده بود مادرشوهرم گفت که عروسمون پرسیده که منو نبردید معاینه و گفت ما برای بدن خودتون میبریم و یوقت مشکل نخوره دختر خودمونم بردیم من گفتم من خودم رفتم حالا اگه لازمه میام ولی عروس اولی ناراحت شده بود,بعد از هفت ماه ب شوهرم گفتم گفت این معاینه به نفع خودته و عروسمون گفته تووهم بودی شاید میگفتی و گفت شاید مادرم از زبون اون گفته الان هشت ماه گذشته بعد پدرشوهرم یبار به مدل لباس پوشیدنم گیر داد ب شوهرم گفتم گفت ب خواهرممم گفت اگه ب اون عروسمون نمیگه چون گوش نمیده خیلی بدم اومده شوهرم ماس مالی میکنه
هر وقت بخاطر حرف درستی که زدی، بهت گفتن اراذل اوباش آیه ی 27 سوره ی هود رو بخون که به حضرت نوح (ع) گفتن :"..... وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ"----->.... ما کسایی که از تو تبعیت کردن رو جزو اراذل (انسان های پست) میدونیم و شما برتری نسبت به ما ندارید بلکه فکر میکنیم دروغگو هستید 🌹🐤شش ماهم که بود مادرم بخاطر شغلش مجبور شد منو بذاره مهد کودک، برای همین خانه داری رو انتخاب کردم💛 💐خدای مجازی همون خدای دنیای حقیقی هست منتهی کسایی که یه عمری بخاطر حرف مردم خوب بودن اینجا که ناشناس میشن تمام پرده های حیا رو میدَرَند.... 💐صبر اینه که توی سختی از حالت پیش مردم شکایت نکنی،خدا بدش میاد لیسانس دارم و مطالعه میکنم ولی خانه دار بودن رو انتخاب کردم، هدفم تربیت بچه ام هست 🐣🌺 و علت حضورم اینجا اینه که بازخورد کارهام و تجربیاتم رو ببینم 🌺
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ینی گفتن نامه میخوایم اونم بخاطر اینکه با بدن خودتون اشنا بشید منم گفتم ما نمیریم ,ولی دو هفته ب عقد گقتن اگرم قرار بود بگن باید زودتر میگفتن و احساس میکنم فضولن
من نفهمیدم چیشد ولی من خودم معانیه ی بکارتو دوس دارم وقتی ی دختر کاری نکرده باشه و از ...
میتونست زودتر بگه و این مسئله گذشت مثلا من میرفتم اوایل خونشون میگفت کمک کن ظرف بشور چون انگار یکی رو قبلا بهش تیکه انداختن تو ذهن شوهرم مونده گفتم تو عقد کردگی کسی کار نمیکنه. و مامانش اون سری ب من گفت خونه جاریم بودیم,گفت هیچکس دیدم نیست ظرف بشوره منم شستم من اخه نمیتونم با لباس مهمونی برم لب سینگ که این سری هم نمیشورم