سلام من یسوال داشتم من زمانی که نامزد بودم تو مرداد برای معاینه خودم رفتم گواهی گرفتم و بعد گاهی خونه همسرمم میرفتم ولی شب ها برمیگشتم و زمانی که نزدیک عقدم بود دو هفته مونده بود مادرشوهرم گفت که عروسمون پرسیده که منو نبردید معاینه و گفت ما برای بدن خودتون میبریم و یوقت مشکل نخوره دختر خودمونم بردیم من گفتم من خودم رفتم حالا اگه لازمه میام ولی عروس اولی ناراحت شده بود,بعد از هفت ماه ب شوهرم گفتم گفت این معاینه به نفع خودته و عروسمون گفته تووهم بودی شاید میگفتی و گفت شاید مادرم از زبون اون گفته الان هشت ماه گذشته بعد پدرشوهرم یبار به مدل لباس پوشیدنم گیر داد ب شوهرم گفتم گفت ب خواهرممم گفت اگه ب اون عروسمون نمیگه چون گوش نمیده خیلی بدم اومده شوهرم ماس مالی میکنه
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده برافتد ، نه تو مانی و نه من 📖 #ترانه_های_خیام ✍🏻#صادق_هدایت
تو عروسی شوهرتو بردی گواهی گرفتی واسش پدرشوهرت بکارت نداره همه ی اونکه متوجه شدم 😶😶😶🔫
نه منظور کلی من اینه احساس میکنم برای هر چیزی نظر میدن بعد پدر شوهرم به من سر لباسم گیر داد بد نگفتا ولی من بدم اومد بعد ب شوهرم گفتم گفت به خواهرممم گفت ,بعد در صورتی که حجاب ما مشکلی نداشت به اون عروسه هیچی نگفتن دلیلش هم اینه که گوش نمیده
چطور بهحودتون اجازه میدید بحث گواهی رو پیش بکشن؟؟!!!
غرور و عزت نفس ندارید؟؟؟!!
✔️اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم ...چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود.و سومین روز چطور؟گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.وچند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..دکتر علی شریعتی خاک باش! علی ابوتراب است .... هستم؛ به میزان معرفتم به حقیقت... و نیستم به میزان دور بودنم از آن...«اللهم أرح قلبه فهو وقلبه في قلبي.» محبوب من!من با شما حرفهایی دارم که با کلمات نمیشود گفت؛درمانش،دیدار است... 💔! -#بےݩواےحسیݩ دربارهی من: هیچم در این وادی حیران محل سکونت: شهر عمهی سادات( عمهمعصومهسلامالله علیها:)))) علایق: نوشتن برای خودِ مخدوشم، غرقشدن در اعماق کتابی ژرف؛ اگر قرآن و نهجالبلاغه و کتب فلسفی باشد نیکوتر است! به خدا و رسول و اهل بیت و نائب خلیفهاش بر زمین نیز علاقهی فراوانی دارم. موسیقی مورد علاقه: هر سازی که احساسات خوبم را به غلیان آورد ...در گوش برگهای افتاده میخواند؛ نگاهم را از شما بر نمیدارم. که اکنون،زینت زمین شدهاید.خدای مهربان افتادهها! میشود من هم با برگها، بیفتم به پایتان؟ برگرفته از آیهی ۵۹ سورهی انعام گفت: اگر بروم چه؟گفتم: آنگاه تو اولین وطنی هستیکه ساکنانش را ترک میکند!سعید_انصاریان لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍکه ما انسان را در رنج آفریدیم..🌱سوره بلد_آیه ۴ مارا در بازارچه ی رنج می گردانندو هرکس را به اندازه وسع خَریدَش رنج می دهند..!