امروز باپسرم رفتم تا بانک توی راه برگشت ب خونه ی اقایی سوارماشین بود ایستاد ازم ادرس پرسید گفتم نمیدونم ب راهم ادامه دادم بعد دوباره اومد کنارم ایستاد ی حرف خیلی زشت بهم زد من لباسام خیلی معمولی ی مانتو گشاد باشال کلاه هم میزنم باماسک خیلی خستم میترسم یکی دیده باشه فکرکنه من ادم بدی هستم😢