دو تا خواهر مجرد دارم خودم ازدواج کردم. دیشب من خونه خودمون بودم یهو خواهرم زنگ زد و گریه ک بیا بابا دعوا میکنه تا مارو نکشه راحت نمیشه... من با چ استرسی ب شوهرم گفتم منو برسون بنده خدا شوهرم معتاد ولی فهمش بیشتره والا سر کوچه موند تو خونه نیومد گفت روشون تو روی من باز شه زشته
سر ی چیز مزخرف الکی فحش و فحشکاری شد دعوا و بل بشو ی خواهر دیگه هم دارم اونم ازدواج کرده اون اومد خواهرمو آروم کرد من رفتم سراغ بابام با اینکه میدونم بابام مقصر ولی گفتم بزار آرومش کنم خونه آروم شه
خب
تا صبح نخوابیدم ب شوهرم گفتم بره خودم اینجا موندم
ولی جو خونه خیلی بده چیکار کنم آیه ای دعایی هست؟
تو نت بزن
خواهرم سنش زیاده ۳۸ ازدواج نکرده اخلاق بابام هم مزخرف سر هر مساله کوچیکی بهش گیر میده انگار طفلک خواهرم دخترش نیستا
بسپار به زمان یکم زمان بگذره درست میشه
حالا همون خواهرم بیشتر از همه بهش میرسه ها با اینکه خودش کار خوب داره ماشین هم داره اما بابام همش بهش سرکوفت میزنه دلم میسوزه متنفرم از بابام ولی ب زور الکی بهش گفتم آره تو خوبی ک ساکت شه
خواهرمو ی چند وقت ببرم پیش خودم؟ یا بدتر میشه؟
من خودم شوهرم معتاده ی دلم میگه طلاق بگیرم ولی وقتی اینو میبینم میگم صد رحمت ب شوهرم درسته معتاده سگش شرف داره ب بابام بخدا ن اخلاق داره ن ادب خیر سرش معلم هم هست فرهنگیه بی فرهنگ
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
